جدول جو
جدول جو

معنی ورچند - جستجوی لغت در جدول جو

ورچند
دهی جزء دهستان خرقان شرقی بخش آوج شهرستان قزوین. سکنۀ آن 826 تن و آب آن از رود محلی تأمین می شود. محصول آنجا غلات و سیب زمینی. شغل اهالی زراعت، قالی و جاجیم بافی است. سر راه فرعی خلجستان به آب گرم واقع است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
ورچند
(وَ چَ)
مخفف وارچند. وگر چند. واگرچند. (فرهنگ فارسی معین) :
گویم اگر عدوی تو کلب است راست است
ورچند با شجاعت و با سهم ضیغم است.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
ورچند
هر چند اگر چه: گویم اگر عددی توکلب است راست است ورچند با شجاعت و با سهم ضیغم است. (سوزنی)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هرچند
تصویر هرچند
هرقدر، هراندازه، (حرف) اگرچه، برای مثال هرچند پیر و خسته دل و ناتوان شدم / هرگه که یاد روی تو کردم جوان شدم (حافظ - ۶۴۴)
فرهنگ فارسی عمید
(اَ چَ)
هرچند. (غیاث اللغات) (مؤید الفضلاء) (آنندراج). اگرچه. گرچه. وقتی که:
نخواهد همی ماند ایدر کسی
بباید شد ارچند ماند بسی.
فردوسی.
زن ارچند باچیز وباآبروی
نگیرد دلش خرمی جز بشوی.
اسدی، فراخ گردانیدن. (منتهی الارب). فراخ کردن چیزی. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(وَ بَ)
پارچه های آهن خمیده است که بر بازوهای تبنگو برای استواری میکوبند. (آنندراج) ، پارچه ای که در گهواره دسته های رضیع بربندند. (یادداشت مؤلف) ، سینه بند اسب. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(هََچَ)
رجوع به ذیل کلمه ’هر’ شود
لغت نامه دهخدا
(وَ رَ)
عنکبوت، پردۀ عنکبوت. (ناظم الاطباء) (اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
تصویری از گرچند
تصویر گرچند
اگرچند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرچند
تصویر هرچند
هر اندازه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرچند
تصویر هرچند
((هَ چَ))
اگر چه
فرهنگ فارسی معین
اگرچه، ولو
فرهنگ واژه مترادف متضاد
از توابع کلیجان رستاق ساری
فرهنگ گویش مازندرانی