- ورنشستن
- سوارشدن (بر اسب و استر و گردونه و غیره) برنشستن
معنی ورنشستن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سوار شدن (براسب و مانند آن)، نشستن برتخت شاهی جلوس براریکه سلطنت
سوار شده (براسب و مانند آن)، نشسته برتخت (سلطنت) جالس براریکه (پادشاهی)
سوار شدن بر اسب، نشستن بر تخت
نشسته، سوار شده بر اسب، نشسته بر تخت
بستن، چیزی را به چیز دیگر یا به جایی پیوند دادن، بند کردن، سفت شدن، افسردن، منجمد شدن، منجمد ساختن
شکست خوردن در معامله، واماندن در کسب و تجارت، ورشکسته شدن، زیان دیدن
نشستن
شستن بشستن، محو کردن پاک کردن
ورشکسته شدن
شستن، محو کردن، پاک کردن
سواری کردن، سوار شدن
ویران شدن، سرنگون کردن
جلوس کردن
آرام شدن، جاگرفتن
قرار گرفتن انسان یا حیوان بر روی سرین خود، تمرگیدن
ساکن بودن، اقامت کردن
ساکن بودن، اقامت کردن
Perch, Seat, Sit
empoleirar-se, sentar
posarse, sentarse
usiąść, siedzieć
усесться , сидеть
сідати , сидіти
zitten
sich niederlassen, sitzen
se percher, s'asseoir
posarsi, sedersi
बैठना , बैठना
বসা , বসা , বসা
bertengger, duduk
tüneklemek, oturmak
앉다 , 앉다
kukaa, keti