نام چشمه ای است در کشمیر. (آنندراج) (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء) : آن بت کشمیری من تا ز چشم من برفت چشم من از اشک رشک چشمۀ ورناک شد. ابونصر نصیرا بدخشانی (از آنندراج)
نام چشمه ای است در کشمیر. (آنندراج) (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء) : آن بت کشمیری من تا ز چشم من برفت چشم من از اشک رشک چشمۀ ورناک شد. ابونصر نصیرا بدخشانی (از آنندراج)
کرکس، پرنده ای درشت با منقار قوی، گردن بدون پر، بال های بلند و دید قوی که معمولاً از لاشۀ جانوران تغذیه می کند، لاشخور، دژکاک، نسر، کلمرغ، مردارخوٰار، شیرگنجشک، دال، دالمن برای مثال به جای مشک نبویند هیچ کس سرگین / به جای باز ندارند هیچ کس ورکاک (ابوالعباس ربنجنی - شاعران بی دیوان - ۱۳۳)
کَرکَس، پرنده ای درشت با منقار قوی، گردن بدون پر، بال های بلند و دید قوی که معمولاً از لاشۀ جانوران تغذیه می کند، لاشخُور، دَژکاک، نَسر، کَلمُرغ، مُردارخوٰار، شیرگُنجِشک، دال، دالمَن برای مِثال به جای مشک نبویند هیچ کس سرگین / به جای باز ندارند هیچ کس ورکاک (ابوالعباس ربنجنی - شاعران بی دیوان - ۱۳۳)
مرغی است درنده که آن را شیرگنجشک خوانند و بعضی گویند مرغ مردارخوار. (برهان). مرغی است که آن را شیرگنجشگ گویند و بعضی مردارخوار را گفته اند که کرکس باشد. (انجمن آرا). مرغی است مردارخوار مهتر از باز و منقارش راست بود. (اسدی). و به تازی صرد گویند. (ناظم الاطباء) : گر نگیرد بظلش اندر جای کمتر آید همای از ورکاک. فرخی. بجای مشک نبویند هیچکس سرگین بجای باز ندارند هیچکس ورکاک. ابوالعباس (از فرهنگ اسدی)
مرغی است درنده که آن را شیرگنجشک خوانند و بعضی گویند مرغ مردارخوار. (برهان). مرغی است که آن را شیرگنجشگ گویند و بعضی مردارخوار را گفته اند که کرکس باشد. (انجمن آرا). مرغی است مردارخوار مهتر از باز و منقارش راست بود. (اسدی). و به تازی صرد گویند. (ناظم الاطباء) : گر نگیرد بظلش اندر جای کمتر آید همای از ورکاک. فرخی. بجای مشک نبویند هیچکس سرگین بجای باز ندارند هیچکس ورکاک. ابوالعباس (از فرهنگ اسدی)
دهی از دهستان چای باسار است که در بخش پلدشت شهرستان ماکو و دوازه هزارگزی جنوب باختری پلدشت و پنج هزارگزی جنوب شوسۀ پلدشت به ماکو واقع است. جلگه ای معتدل و مالاریایی است و 120 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و زنگبار و محصول آن غلات و کنجد و کرچک و بزرک و برنج است و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است راه ارابه رو دارد که میتوان از پورناک اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی از دهستان چای باسار است که در بخش پلدشت شهرستان ماکو و دوازه هزارگزی جنوب باختری پلدشت و پنج هزارگزی جنوب شوسۀ پلدشت به ماکو واقع است. جلگه ای معتدل و مالاریایی است و 120 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و زنگبار و محصول آن غلات و کنجد و کرچک و بزرک و برنج است و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است راه ارابه رو دارد که میتوان از پورناک اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
جایی که پای راکب باشد از پالان و جامه که بدان مورک پالان را بیارایند. (از آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). آن جای پالان که سوار پای خود را بر آن قرارمیدهد و آن جای از پالان که چون سوار از سواری مانده گردد پای خود را دولا در آن جای می نهد و جامه ای که بدان مورک را می آرایند. (ناظم الاطباء) ، چادری که بر مورک اندازند و در آن ذوایۀ پشم رنگین باشد یا خرقۀ آراسته که بدان مورک را پوشند. ج، ورک. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). سرین پوش. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، بالشچۀ پیش پالان. (منتهی الارب)
جایی که پای راکب باشد از پالان و جامه که بدان مورک پالان را بیارایند. (از آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). آن جای پالان که سوار پای خود را بر آن قرارمیدهد و آن جای از پالان که چون سوار از سواری مانده گردد پای خود را دولا در آن جای می نهد و جامه ای که بدان مورک را می آرایند. (ناظم الاطباء) ، چادری که بر مَورِک اندازند و در آن ذوایۀ پشم رنگین باشد یا خرقۀ آراسته که بدان مورک را پوشند. ج، وُرُک. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). سرین پوش. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، بالشچۀ پیش پالان. (منتهی الارب)
نام دو تن از پادشاهان خانوادۀ پنت که پس از سلسلۀ اول فرمان روایان کاپادوکیه جانشین آنها شدند. از این دو پادشاه یکی فرناک اول است که بین سالهای 190 تا 169 قبل از میلاد سلطنت کرده و دیگر نوۀ برادر اوست که از سال 63 تا 47 قبل از میلاد فرمان روای کاپادوکیه بوده و معروف به فرناک دوم است. (از ایران باستان پیرنیا ص 2146 به بعد) نام سردودمان پادشاهان کاپادوکیه که پس از اسکندر در آسیای صغیر حکومتی تشکیل دادند و متجاوز از 200 سال در آن دیار فرمان روایی داشتند. (از ایران باستان پیرنیا ص 2128 به بعد)
نام دو تن از پادشاهان خانوادۀ پُنت که پس از سلسلۀ اول فرمان روایان کاپادوکیه جانشین آنها شدند. از این دو پادشاه یکی فرناک اول است که بین سالهای 190 تا 169 قبل از میلاد سلطنت کرده و دیگر نوۀ برادر اوست که از سال 63 تا 47 قبل از میلاد فرمان روای کاپادوکیه بوده و معروف به فرناک دوم است. (از ایران باستان پیرنیا ص 2146 به بعد) نام سردودمان پادشاهان کاپادوکیه که پس از اسکندر در آسیای صغیر حکومتی تشکیل دادند و متجاوز از 200 سال در آن دیار فرمان روایی داشتند. (از ایران باستان پیرنیا ص 2128 به بعد)
خداوند زور، توانا، (شرفنامۀ منیری)، بازور، پرزور، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، زورآور و توانا و قوی، (ناظم الاطباء)، زورمند، زورین، هر چیز پرزور و قوی، (از بهار عجم) (از آنندراج) : چنان کندش از بازوی زورناک که بربودش از باد و دادش به خاک، میرخسرو (از بهار عجم) (از آنندراج)، رجوع به زورمند و زورین شود
خداوند زور، توانا، (شرفنامۀ منیری)، بازور، پرزور، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، زورآور و توانا و قوی، (ناظم الاطباء)، زورمند، زورین، هر چیز پرزور و قوی، (از بهار عجم) (از آنندراج) : چنان کندش از بازوی زورناک که بربودش از باد و دادش به خاک، میرخسرو (از بهار عجم) (از آنندراج)، رجوع به زورمند و زورین شود
دهی است جزء دهستان کندوان بخش ترک شهرستان میانه. دارای 815 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصولات آنجا غلات، نخود، عدس می باشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است جزء دهستان کندوان بخش ترک شهرستان میانه. دارای 815 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصولات آنجا غلات، نخود، عدس می باشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)