جدول جو
جدول جو

معنی ورزاک

ورزاک(پسرانه)
نام پدر مهرترسه وزیر یزدگرد اول پادشاه ساسانی
تصویری از ورزاک
تصویر ورزاک
فرهنگ نامهای ایرانی

واژه‌های مرتبط با ورزاک

ورزاو

ورزاو
گاو نر گاو ورز ور زاو گاو ماده: و هر بنده ای با زن و فرزند و مال و تجمل و هم چندانکه گاو ورزا او را بود او را گاوان ماده بود
فرهنگ لغت هوشیار

ورکاک

ورکاک
شیر گنجشک: بجای مشک نبویند هیچ کس سرگین بجای باز ندارد هیچ کس ورکاک. (ابوالعباس)، کرکس
فرهنگ لغت هوشیار

ورکاک

ورکاک
کَرکَس، پرنده ای درشت با منقار قوی، گردن بدون پر، بال های بلند و دید قوی که معمولاً از لاشۀ جانوران تغذیه می کند، لاشخُور، دَژکاک، نَسر، کَلمُرغ، مُردارخوٰار، شیرگُنجِشک، دال، دالمَن برای مِثال به جای مشک نبویند هیچ کس سرگین / به جای باز ندارند هیچ کس ورکاک (ابوالعباس ربنجنی - شاعران بی دیوان - ۱۳۳)
ورکاک
فرهنگ فارسی عمید

ورزاو

ورزاو
گاوی را گویند که زمین بدان شیار کنند، یعنی گاو زراعت. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا). رجوع به ورزا شود
لغت نامه دهخدا

ورناک

ورناک
نام چشمه ای است در کشمیر. (آنندراج) (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء) :
آن بت کشمیری من تا ز چشم من برفت
چشم من از اشک رشک چشمۀ ورناک شد.
ابونصر نصیرا بدخشانی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

ورکاک

ورکاک
مرغی است درنده که آن را شیرگنجشک خوانند و بعضی گویند مرغ مردارخوار. (برهان). مرغی است که آن را شیرگنجشگ گویند و بعضی مردارخوار را گفته اند که کرکس باشد. (انجمن آرا). مرغی است مردارخوار مهتر از باز و منقارش راست بود. (اسدی). و به تازی صرد گویند. (ناظم الاطباء) :
گر نگیرد بظلش اندر جای
کمتر آید همای از ورکاک.
فرخی.
بجای مشک نبویند هیچکس سرگین
بجای باز ندارند هیچکس ورکاک.
ابوالعباس (از فرهنگ اسدی)
لغت نامه دهخدا