بر وزن نمکدان، امت پیغمبررا گویند مطلقاً از هر پیغمبر که باشد. (برهان) (آنندراج). امت و پیرو پیغمبر که ورستان نیز گویند. (ناظم الاطباء). مصحف برروشنان. رجوع به برروشنان شود
بر وزن نمکدان، امت پیغمبررا گویند مطلقاً از هر پیغمبر که باشد. (برهان) (آنندراج). امت و پیرو پیغمبر که ورستان نیز گویند. (ناظم الاطباء). مصحف برروشنان. رجوع به برروشنان شود
تبدیل فرستادن است، فاء و واء با یکدیگر بدل شده و در اصل فرستادن و فرشتان مخفف فرستادگان است یعنی پیغمبران و فرسته و فرشته نیز یک معنی دارد. (انجمن آرا) (آنندراج). برروشنان. رجوع به برروشنان شود
تبدیل فرستادن است، فاء و واء با یکدیگر بدل شده و در اصل فرستادن و فرشتان مخفف فرستادگان است یعنی پیغمبران و فرسته و فرشته نیز یک معنی دارد. (انجمن آرا) (آنندراج). برروشنان. رجوع به برروشنان شود
ستارگان. (غیاث اللغات). جمع واژۀ روشن. ستارگان. (اشتنگاس). کنایه از ستاره ها باشد. (انجمن آرا) : روشنان در عهدش از شروان مدائن کرده اند زیر پایش افسر نوشیروان افشانده اند. خاقانی. روشنان زآن حکم کاول کرده اند دست آفت زو معطل کرده اند. خاقانی. تا فلک گفتا ز نعل مرکبانش من بهم روشنان خاک سیاهش دردهان افشانده اند. خاقانی. باد از پی کباب جگرهای روشنان کیوان زگال آتش خور کز تو بازماند. خاقانی. کعبه شمع و روشنان پروانه و گیتی لگن بر لگن پروانه را بین مست جولان آمده. خاقانی. سیب را گر ز قطع نیم کند ناخنۀ روشنان دو نیم کند. نظامی (هفت پیکر ص 8). روشنان عالم بالا پیشانی بر خاک... خواهند نهاد. (سندبادنامه ص 11). شب مردان خدا روز جهان افروز است روشنان را بحقیقت شب ظلمانی نیست. سعدی. و رجوع به روشنان فلک شود
ستارگان. (غیاث اللغات). جَمعِ واژۀ روشن. ستارگان. (اشتنگاس). کنایه از ستاره ها باشد. (انجمن آرا) : روشنان در عهدش از شروان مدائن کرده اند زیر پایش افسر نوشیروان افشانده اند. خاقانی. روشنان زآن حکم کاول کرده اند دست آفت زو معطل کرده اند. خاقانی. تا فلک گفتا ز نعل مرکبانش من بهم روشنان خاک سیاهش دردهان افشانده اند. خاقانی. باد از پی کباب جگرهای روشنان کیوان زگال آتش خور کز تو بازماند. خاقانی. کعبه شمع و روشنان پروانه و گیتی لگن بر لگن پروانه را بین مست جولان آمده. خاقانی. سیب را گر ز قطع نیم کند ناخنۀ روشنان دو نیم کند. نظامی (هفت پیکر ص 8). روشنان عالم بالا پیشانی بر خاک... خواهند نهاد. (سندبادنامه ص 11). شب مردان خدا روز جهان افروز است روشنان را بحقیقت شب ظلمانی نیست. سعدی. و رجوع به روشنان فلک شود
پارسی تازی گشته ورشان کبوتر جنگلی در اوستایی ورشا به مانک بیشه و درخت آمده (پور داود یشت ها) این واژه را برهان نیز به نادرست تازی دانسته و در بیشتر واژه نامه های فارسی نیز تازی آمده نام دیگر پارسی آن کناد است در تازی بدان قمری نیز گویند که در فرهنگ عمید برابر است با (موسی کوتقی) یا موسا کو تقی (گویش مشهدی) و موسیچه (گویش بیرجندی) این پرنده که نام پارسی آن ماچوچه است یکی از گونه های ورشان است، جمع ورشان، از ریشه پارسی ورشان ها کنادها قمری بر سر سرو زند پرده عشاق تذرو ورشان نای زند بر سر هر مغروسی. (منوچهری) توضیح این کلمه در قاموسهای عربی لغت تازی محسوب شده. در اوستا بمعنی بیشه و درخت آمده. بار تولمه این لغت را درکلمه فارسی ورشان بمعنی کبوتر جنگلی ضبط کرده است
پارسی تازی گشته ورشان کبوتر جنگلی در اوستایی ورشا به مانک بیشه و درخت آمده (پور داود یشت ها) این واژه را برهان نیز به نادرست تازی دانسته و در بیشتر واژه نامه های فارسی نیز تازی آمده نام دیگر پارسی آن کناد است در تازی بدان قمری نیز گویند که در فرهنگ عمید برابر است با (موسی کوتقی) یا موسا کو تقی (گویش مشهدی) و موسیچه (گویش بیرجندی) این پرنده که نام پارسی آن ماچوچه است یکی از گونه های ورشان است، جمع ورشان، از ریشه پارسی ورشان ها کنادها قمری بر سر سرو زند پرده عشاق تذرو ورشان نای زند بر سر هر مغروسی. (منوچهری) توضیح این کلمه در قاموسهای عربی لغت تازی محسوب شده. در اوستا بمعنی بیشه و درخت آمده. بار تولمه این لغت را درکلمه فارسی ورشان بمعنی کبوتر جنگلی ضبط کرده است