- ورجک
- ورجک ووورجک - ورجه و وورجه جستن و فرو جستن
معنی ورجک - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ورجک ووورجک - ورجه و وورجه جستن و فرو جستن
جهیزیه
کیسۀ کوچکی که در آن دارو می ریزند
آنچه عروس به خانۀ داماد می برد، جهاز عروس
جهاز عروس آنچه که عروس بخانه دامادمیبرد جهازعروس
ورجک ووورجک - ورجه و وورجه جستن و فرو جستن
بسیار محیل و تخس بکودکان اطلاق شود)، ورود: درآمدن داخل شدن، دخول. یا به ورود. همینکه رسید برسیدن به آمدن همینکه آمد تارسید لدی الورود
پارچه و کیسه ای که درآن دارو پیچند
آروغ
استخوان ران، بالای ران، کفل
بوته ای خاردار با ساقه های پرخار که برای سوزاندن به کار می رفته، درمنه، شیح، علف جاروب
ارزش، ارج
قسمت بالای ران
ارج، ارزش