جدول جو
جدول جو

معنی ورجلا - جستجوی لغت در جدول جو

ورجلا
جهش، داد و فریاد و جنجال
ورجلا زدن: داد و فریاد و جنجال راه انداختن، جهیدن و بیرون جستن از دام، برای مثال خواست نیفتاده به دام بلا / خیزد و زآن ورطه زند ورجلا (ایرج میرزا - ۱۱۱)
تصویری از ورجلا
تصویر ورجلا
فرهنگ فارسی عمید
ورجلا
(وَ جَ)
دست به ورجلا گذاشتن، داد و فریاد راه انداختن. جار و جنجال ایجاد کردن. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
ورجلا
دست به ورجلاگذاشتن، دادوفریادراه انداختن جارو جنجال ایجاد کردن
تصویری از ورجلا
تصویر ورجلا
فرهنگ لغت هوشیار
ورجلا
((وَ جَ))
دست به ورجلا گذاشتن، داد و فریاد راه انداختن، جار و جنجال ایجاد کردن
تصویری از ورجلا
تصویر ورجلا
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ورجا
تصویر ورجا
(دخترانه)
بلندمرتبه، ارجمند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ورجلا زدن
تصویر ورجلا زدن
داد و فریاد و جنجال راه انداختن
جهیدن و بیرون جستن از دام، برای مثال خواست نیفتاده به دام بلا / خیزد و زآن ورطه زند ورجلا (ایرج میرزا - ۱۱۱)
فرهنگ فارسی عمید
(فَ کَ دَ)
بیرون جستن. (از دام، ورطه، لجنزار، باتلاق) :
خواست نیفتاده به دام بلا
خیزد و زآن ورطه زند ورجلا.
ایرج میرزا
لغت نامه دهخدا
ابن ابی بکر ورجلانی، از مردم ورجلان (میان افریقیه و سرزمین جرید) مورخ بود و به سال 471 هجری قمری درگذشت. او راست: سیره الائمه و اخبارهم.
لغت نامه دهخدا
ابن ابراهیم بن میاد سدراتی ورجلانی، مکنی به ابویعقوب. دانشمند وفقیه و از فرقۀ اباضیۀ خوارج و از مردم ورجلان مغرب بود. در جوانی به اندلس رفت و در قرطبه سکنی گزید. از آثار اوست: العدل و الانصاف (در 3 جلد) در اصول فقه. الدلیل و البرهان (در 3 جلد) در عقاید اباضیه. مرج البحرین، در منطق و هندسه و حساب. او شعر نیز می گفت و به سال 570 هجری قمری درگذشت.
لغت نامه دهخدا
تصویری از ورگلا
تصویر ورگلا
فرانسوی هسر (هسر یخ زده یخ)
فرهنگ لغت هوشیار
بیرون جستن (از دام ورطه لجنزار باتلاق) :) خواست نیفتاد به دام بلا خیزد و زان ورطه زند ورجلا. (ایرج میرزا)
فرهنگ لغت هوشیار
عصبانی شدن، خشم آنی و توپ و تشر زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع میان دورود ساری
فرهنگ گویش مازندرانی