جدول جو
جدول جو

معنی وذاب - جستجوی لغت در جدول جو

وذاب
(وِ)
شکنبه ها و روده ها، واحد ندارد، دسته های راویه و گوشه های آن، روده هایی که در آنهاشیر میریزند تا فوراً منجمد گردد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از وهاب
تصویر وهاب
(پسرانه)
بسیار بخشنده، از نامهای خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از وراب
تصویر وراب
انحراف، پیچیدگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مذاب
تصویر مذاب
گداخته، آب شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عذاب
تصویر عذاب
شکنجه، آزار، رنج و درد
عذاب دادن (کردن): آزار دادن، شکنجه کردن
عذاب کشیدن (بردن): درد کشیدن، رنج بردن، رنج و آزار را تحمل کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جذاب
تصویر جذاب
گیرا، دوست داشتنی، دلربا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کذاب
تصویر کذاب
ویژگی فرد بسیار دروغ گو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وهاب
تصویر وهاب
از نام های باری تعالی، بسیار بخشنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عذاب
تصویر عذاب
شیرین و خوشایند، در فارسی در معنای مفرد به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سذاب
تصویر سذاب
سداب، گیاهی خودرو با برگ هایش ضخیم، بدبو، آبدار و تلخ، گل های زرد رنگ و دانه های قهوه ای رنگ مثلثی که برگ و دانۀ آن در پزشکی به کار می رود، پیغن، پیگن
فرهنگ فارسی عمید
گوذاب بط و مرغ آبی و پیه و جگر او به از گوشت او باشد و پیه او سخت لطیف باشد، (ذخیرۀ خوارزمشاهی)، رجوع به گوداب شود
لغت نامه دهخدا
(گَ / گُو)
گوداب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مذاب
تصویر مذاب
گداخته، آب شده، مایع گشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وهاب
تصویر وهاب
بخشنده از فروزگان خدا نیک بخشنده بسیار بخشنده: (تویی وهاب مال و جز تو واهب تویی فعال جود و جز تو فاعل) (منوچهری)، صفتی است ازصفات خدای تعالی: (داری هبت از ایزد وهاب سه نعمت عیش هنی و طبع سخنی و کف واهب) (سوزنی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وذاح
تصویر وذاح
زن پست فرومایه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وراب
تصویر وراب
پارسی تازی گشته وریب اریب کجی خمیدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کذاب
تصویر کذاب
دروغگوی، مکار، حیله باز
فرهنگ لغت هوشیار
دوشاب: نتوان ساخت از کدو گوداب نه ز ریکاسه جامه سنجاب. (عنصری)، آشی است که از گوشت و برنج و نخود و مغز گردکان پزند و قاتق آنرا سرکه و دوشاب کنند آش حبشی: گندمم امید دادی و کرنجم وعده داد کز تو هم وز تخیل می پزم گوداب و کشک. (سوزنی)، لکه زردی که بهنگام خشک کردن لباس بر اثر عدم مواظبت برآن افتد اشگو، لکه زردی که در گچ دیوار افتد
فرهنگ لغت هوشیار
سذاب پارسی تازی گشته سداب از گیاهان تا چون تو دگر نبایدش داشت از رشک به خود سداب برداشت (تحفه العراقین خاقانی) پیغن گیاهی است از رده دولپه ییهای جدا گلبرگ که سر دسته تیره سدابیان میباشد. این گیاه از قدیم مورد توجه بوده و در اکثر نقاط میرویدارتفاعش بین 30 تا 80 سانتیمتر و برگهایش بدو صورت ساده (در نواحی مجاور گل) و دوتایی و سه تایی (در قسمتهای پایین گیاه) میباشد. برگهایش ضخیم و آبدار و سبز مایل به آبی است. گلهایش زرد رنگ و میوه اش کپسول و شامل دانه هایی برنگ مایل به قهوه یی است از همه قسمتهای این گیاه بویی نامطبوع و مهوع استشمام میشود از رگهای آن گلوکزید بنام روتین و روتوزید استخراج کنند و نیز اسانسی از آن میگیرند که بویی قوی و طعمی تلخ و تند دارد گیاه مزبور در تداوی به عنوان قاعده آور ضد کرم و معرق استعمال میشود فیجن سذاب خفت آهو دوستک صحرایی. یا سدای کوهی. اسپند، تاپسیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جذاب
تصویر جذاب
جذب کننده، کشنده
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه دشوار باشد بر انسان و او را از قصدش باز دارد، شکنجه، تنبیه و زدن تازیانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کذاب
تصویر کذاب
((کَ ذّ))
دروغگو، مکار، حیله گر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وهاب
تصویر وهاب
((وَ هّ))
بخشنده، یکی از نام های خدای تعالی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مذاب
تصویر مذاب
((مُ))
گداخته شده، آب شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عذاب
تصویر عذاب
((عَ))
شکنجه، آزار، درد و رنج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سذاب
تصویر سذاب
((سَ))
سداب، گیاهیست بدبو و تلخ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جذاب
تصویر جذاب
((جَ ذّ))
جذب کننده، رباینده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عذاب
تصویر عذاب
شکنجه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کذاب
تصویر کذاب
دروغگو
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جذاب
تصویر جذاب
گیرا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جذاب
تصویر جذاب
Ingratiating, Absorbing, Alluring, Appealing, Arresting, Attractive, Bodacious, Captivating, Charming, Compelling, Debonair, Dressy, Enchanting, Engaging, Fascinating, Fetching, Attractively, Charmingly, Glamorous, Rivetingly, Striking
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از عذاب
تصویر عذاب
Torment
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از جذاب
تصویر جذاب
увлекательный , соблазнительный , привлекательный , захватывающий , привлекательно , привлекательный , очаровательный , очаровательно , обаятельный , элегантный , очаровательный , гламурный , льстивый , захватывающе , поразительный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از عذاب
تصویر عذاب
мучение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از جذاب
تصویر جذاب
fesselnd, verführerisch, ansprechend, attraktiv, charmant, elegant, bezaubernd, faszinierend, hinreißend, glamourös, schmeichelhaft, auffällig
دیکشنری فارسی به آلمانی