جدول جو
جدول جو

معنی وحیش - جستجوی لغت در جدول جو

وحیش
(وَ)
جانور دشتی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به وحش شود. ج، وحشان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
وحیش
ارامک تور تولی
تصویری از وحیش
تصویر وحیش
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از وحید
تصویر وحید
(پسرانه)
یگانه، یکتا، بی نظیر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از وحید
تصویر وحید
یگانه، یکتا، تنها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وغیش
تصویر وغیش
انبوه، فراوان، بسیار، برای مثال معذورم دارند که اندوه وغیش است / واندوه وغیش من از آن جعد وغیش است (رودکی - ۵۲۱)، بیشه، نیستان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وحوش
تصویر وحوش
وحش ها، جانوران بیابانی، جمع واژۀ وحش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وحشی
تصویر وحشی
ویژگی حیوانی که اهلی نشده و از انسان گریزان باشد
فرهنگ فارسی عمید
(تَ رَدْ دی)
سلاح و جامه از خود انداختن، و منه الحدیث: فوحشوا برماحهم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد). یقال: أعطاه تمرهً فوحش بها. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از توحیش
تصویر توحیش
سلاح و جامه از خود انداختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جحیش
تصویر جحیش
کرانه، بخش، بر کنار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحیش
تصویر تحیش
رمیدن و ترسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
جمع وحش، جانوران بیابانی نخچیران ددان تولیان جمع وحش جانوران دشتی وکوهی: و بعد از سه شبانه روز اطراف جرگه بهم پیوسته انواع واصناف چرندگان از و حوش و سباع و سایر جانوران چندان جمع آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وحشی
تصویر وحشی
جانور بیابانی، خلاف اهلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وغیش
تصویر وغیش
بیار فراوان (مال عمر باغ خانه ملک) : (معذورم دارند که اندوه وغیش است اندوه وغیش من ازان جعد وغیش است) (رودکی)، پرپشت انبوه: (چو خط دست عطا بخش تو بزیبایی کدام جعد مسلسل کدام زلف و غیش ک)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وحید
تصویر وحید
فرد و منفرد، تنها و یگانه، یکتا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وغیش
تصویر وغیش
((وَ))
انبوه، فراوان، بسیار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وحشی
تصویر وحشی
((وَ))
غیراهلی، آن که از مواهب تمدن دور است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وحوش
تصویر وحوش
((وُ))
ج. وحش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وحید
تصویر وحید
((وَ))
منفرد، یگانه، بی نظیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وحشی
تصویر وحشی
بیابانی، دد، ددمنش، درنده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از وحشی
تصویر وحشی
Barbaric, Brutal, Ferocious, Savage, Uncivilized, Untamed, Vicious, Wild
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از وحشی
تصویر وحشی
barbare, brutal, féroce, sauvage, incivilisé, vicieux
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از وحشی
تصویر وحشی
야만적인 , 잔인한 , 사나운 , 미개한 , 야생의 , 사악한
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از وحشی
تصویر وحشی
barbar, vahşi, medeniyetsiz, zalim
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از وحشی
تصویر وحشی
বর্বর , নিষ্ঠুর , বন্য , অসভ্য , অব civilized , বন্য , নিষ্ঠুর , বন্য
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از وحشی
تصویر وحشی
जंगली , क्रूर , हिंसक , जंगली , असंस्कृत , जंगली , जंगली
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از وحشی
تصویر وحشی
barbarico, brutale, feroce, selvaggio, incivile, vizioso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از وحشی
تصویر وحشی
barbaars, brutaal, woest, wild, onbeschaafd, boos
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از وحشی
تصویر وحشی
barbarisch, brutal, wild, unzivilisiert, bösartig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از وحشی
تصویر وحشی
варварський , жорстокий , лютий , дикий , нецивілізований , дикий , злий , дикий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از وحشی
تصویر وحشی
варварский , жестокий , свирепый , дикий , некультурный , злобный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از وحشی
تصویر وحشی
barbarzyński, brutalny, dziki, niecywilizowany, złośliwy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از وحشی
تصویر وحشی
bárbaro, brutal, feroz, salvaje, incivilizado, vicioso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از وحشی
تصویر وحشی
bárbaro, brutal, feroz, selvagem, incivilizado, vicioso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از وحشی
تصویر وحشی
mwitu, mkatili, mkali, asiye na ustaarabu, mwituni
دیکشنری فارسی به سواحیلی