- وحدانی
- وحدانی در فارسی تک رو مردمگریز گوشه نشین، تک یگانه تنها یگانه
معنی وحدانی - جستجوی لغت در جدول جو
- وحدانی ((وَ))
- تنها، یکتا
- وحدانی
- تنها، یکتا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
یگانگی، یکتایی، حالت تنهایی و انفراد، یکتایی و یگانگی خداوند
یکتائی، یگانگی، تنهائی و وحدت
آنچه به وسیلۀ قوۀ باطنی ادراک می شود
وجدانی در فارسی ورومیک ورومی منسوب به وجدان آنچه توسط وجدان درک شود
جمع واحد، یکتاها، یگانه ها، بی همانندان
زیرین
محبوس
تخریب، خرابی
آشفتگی وانقلاب
ایرمان، دین یار، مغمرد، وخشی، مینوی، کاتوزی
مینوی خدایی منسوب به رحمان خدایی ربانی
منسوب به روح، آنچه از مقوله روح و جان باشد، پیشوای مذهبی، پارسا
کسی که در محبس باشد آنکه در زندان و از آزادی محروم است
هر اندازه، چندان
محلی که خوکان را در آن نگهداری کنند، جایی کثیف و نامتناسب برای سکونت
زیرین و زیری
حالت و چگونگی پردان
منسوب به سندان، سندان گوش
شادی، شادمانی، خوشحالی
ویژگی اوضاع و احوال آشفته در هر چیزی
کسی که در زندان به سر می برد، محبوس
خرابی، ویرانی، تباهی، فساد، بی نظمی
آنچه مربوط به روح و روان باشد
دانشمند و پیشوای دینی، فقیه
معنوی، دینی، مذهبی
دارای پارسایی و صفا، مربوط به عالم ملکوت
دانشمند و پیشوای دینی، فقیه
معنوی، دینی، مذهبی
دارای پارسایی و صفا، مربوط به عالم ملکوت
برینیک مینوی خدایی منسوب به صمد ربانی الهی: عارف صمدانی
یگانه بی همال یگانه بی نظیر: اهل دنیا جملگان زندانیند انتظار مرگ دار فانیند جز مگر نادر یکی فردانیی تن بزندان جان او کیوانیی. (مثنوی)
منسوب به قحطان بی عامر
منسوب به کلده از مردم کلده اهل کلده
منسوب به کهدان: تف بر این خواجگان کهدانی. (سنائی)
منسوب به گلدان، (قالی بافی) از طرحهای قرار دادی هنر های تزیینی ایران که در آن معمولا در وسط نقش گلدانی را می کشند و گلها بدون آنکه از گلدان سر بیرون آورند. تمام حول و حوش گلدان را پر می کنند. این طرح امروزه تقریبا متروک شده است. طرح گلدانی از قرن دوازدهم هجری بسادگی و خشونت گراییده و تا حد زیادی جزئیات تزیینی خود را از دست داده است
جای نگهداری گاو گاودانی