پارچۀ ضخیم و خشن کیسۀ بزرگ و ستبری از نخ ضخیم یا پارچۀ خشن که برای حمل بار بر پشت چهارپایان بارکش می اندازند، تاچه، بارجامه، گوال، گاله، غنج، ایزغنج، غرار، غراره، جوالق، شکیش
پارچۀ ضخیم و خشن کیسۀ بزرگ و ستبری از نخ ضخیم یا پارچۀ خشن که برای حمل بار بر پشت چهارپایان بارکش می اندازند، تاچِه، بارجامِه، گُوال، گالِه، غَنج، ایزُغُنج، غِرار، غِرارِه، جِوالِق، شَکیش
جمع واژۀ وجل. (اقرب الموارد) (المنجد) (ناظم الاطباء). بیم ها و خوف ها. (آنندراج) (غیاث اللغات) : خلقی از خدم و حشم او در آن اوجال و اوحال بفنا رسید. (ترجمه تاریخ یمینی)
جَمعِ واژۀ وَجَل. (اقرب الموارد) (المنجد) (ناظم الاطباء). بیم ها و خوف ها. (آنندراج) (غیاث اللغات) : خلقی از خدم و حشم او در آن اوجال و اوحال بفنا رسید. (ترجمه تاریخ یمینی)