مخلوطی از سنگ خرد شده، ماسه و سیمان که در بنّایی برای پی ریزی یا ساختن پایه های پل ها و ساختمان ها به کار می رود و پس از خشک شدن مانند سنگ سفت و سخت می شود
مخلوطی از سنگ خرد شده، ماسه و سیمان که در بنّایی برای پی ریزی یا ساختن پایه های پل ها و ساختمان ها به کار می رود و پس از خشک شدن مانند سنگ سفت و سخت می شود
گیاهی بومی امریکا و حاوی ماده ای سمّی به نام نیکوتین، با برگ های پهن و درشت و گل های سفید، سرخ، زرد یا سبز رنگ که بلندی ساقه اش تا یک متر می رسد. برگ های آن را پس از خشک کردن به اقسام مختلف مانند توتون سیگار، توتون چپق و توتون قلیان (تنباکو) عمل می آورند و در تدخین به کار می برند
گیاهی بومی امریکا و حاوی ماده ای سمّی به نام نیکوتین، با برگ های پهن و درشت و گل های سفید، سرخ، زرد یا سبز رنگ که بلندی ساقه اش تا یک متر می رسد. برگ های آن را پس از خشک کردن به اقسام مختلف مانندِ توتون سیگار، توتون چپق و توتون قلیان (تنباکو) عمل می آورند و در تدخین به کار می برند
پایۀ سنگی یا آجری یا سیمانی که در زیر بنا ساخته شود، پایه ای که از آهن و سیمان در زیر ساختمان برپا کنند، در امور نظامی دسته ای از سربازانکه پشت سر هم در یک خط حرکت کنند، دیرک خیمه، نوشته ای که به صورت عمودی و موازی نوشتۀ دیگر قرار می گیرد، چوب کلفت و بلند که آن را عمودی در زیر سقف به جای جرز و پایه کار بگذارند، بخشی از اتومبیل که بین در جلو و در عقب است، کنایه از پشتیبان، تکیه گاه ستون پنجم: کنایه از گروهی که در داخل کشوری به طور پنهانی به نفع کشور دیگر کار کنند و زمینۀ پیروزی او را فراهم سازند ستون فقرات: در علم زیست شناسی ستونی مرکب از ۳۳ قطعه استخوان به نام مهره یا فقره که به طور عمودی بر روی هم قرار گرفته و در پشت انسان از زیر گردن تا پایین کمر جا دارد و در میان آن سوراخی است موسوم به مجرای فقراتی که نخاع یعنی دنبالۀ دماغ در آن قرار گرفته و در دو طرف دارای دو سوراخ کوچک تر است که اعصاب نخاعی و شرائین در آن جا دارند. ستون مهره ها، تیرۀ پشت
پایۀ سنگی یا آجری یا سیمانی که در زیر بنا ساخته شود، پایه ای که از آهن و سیمان در زیر ساختمان برپا کنند، در امور نظامی دسته ای از سربازانکه پشت سر هم در یک خط حرکت کنند، دیرک خیمه، نوشته ای که به صورت عمودی و موازی نوشتۀ دیگر قرار می گیرد، چوب کلفت و بلند که آن را عمودی در زیر سقف به جای جرز و پایه کار بگذارند، بخشی از اتومبیل که بین در جلو و در عقب است، کنایه از پشتیبان، تکیه گاه ستون پنجم: کنایه از گروهی که در داخل کشوری به طور پنهانی به نفع کشور دیگر کار کنند و زمینۀ پیروزی او را فراهم سازند ستون فقرات: در علم زیست شناسی ستونی مرکب از ۳۳ قطعه استخوان به نام مهره یا فقره که به طور عمودی بر روی هم قرار گرفته و در پشت انسان از زیر گردن تا پایین کمر جا دارد و در میان آن سوراخی است موسوم به مجرای فقراتی که نخاع یعنی دنبالۀ دماغ در آن قرار گرفته و در دو طرف دارای دو سوراخ کوچک تر است که اعصاب نخاعی و شرائین در آن جا دارند. ستون مهره ها، تیرۀ پشت
عماد. عمود. پهلوی ’ستون’، اوستا ’ستونه’ (ستون) ، هندی باستان ’ستهونا’ (ستون) ، کردی ’ستون’، ’ایستون’، افغانی ’ستن’. و رجوع کنید به استون. جرز استوانه ای شکل که سقف و اجزاء بنا را نگاه میدارد. عمود. دیرک خیمه و جز آن. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). پایۀ سنگی یا چوبی یا سیمانی که در زیر بنا سازند: گنبدی نهمار بربرده بلند نش ستون از زیر و نز برسوش بند. رودکی. نه پاویر باشد ترا نه ستون نه دیوار خشت و نه آهن درا. رودکی. بیاراست آخر بسنگ اندرون ز پولادمیخ و ز خارا ستون. فردوسی. بدان دزش بردند بر کوهسار ستون آوریدند از آهن چهار. فردوسی. چون نگاه کرده اید اصل ستون است و خیمه بدان بپایست. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 386). در او شش ستون خیمۀ نیلگون ز سیمش همه میخ و از زر ستون. اسدی. کفشگرزن را بکوفت و محکم در ستون بست. (کلیله و دمنه). بلی هر کس از بهر ایوان خویش ستونی کند بر ستودان خویش. نظامی. بسرپنجه شدی با پنجۀ شیر ستونی را قلم کردی بشمشیر. نظامی. ملاح گفت کشتی را خللی است یکی را از شما که زورآورتر است باید که بر این ستون رود و زمام کشتی بگیرد تا از... (گلستان سعدی). ستون خانه شکستی فرود آن بنشین طناب خانه گسستی نشیب آن بگذار. قاآنی. - دست زیر زنخدان ستون شدن، آدمی را در حالت حیرت و تعجب دست زیر زنخ ستون میشود. (از آنندراج) : باران اشک خانه مردم خراب کرد دستم هنوز زیر زنخدان ستون شود. میرخسرو (از آنندراج). - دست زیر زنخ ستون کردن، بچنین حالت در اندیشه فرو رفتن. تفکر کردن. بفکر در شدن: ورا دید با دیدگان پر زخون بزیر زنخ دست کرده ستون. فردوسی. - ستون پنجم، گروهی که در کشوری به زیان آن کشور و به سود بیگانه فعالیت کنند. این نام از زمان جنگ داخلی اسپانیا به جاسوسان هریک از دو طرف که در داخل واحدهای دیگری فعالیت جاسوسی داشته، گفته اند. - ستون راست، استوانۀ قائم. (التفهیم ص 26). - ستون فقرات، تیره پشت. - ستون کژ، استوانۀ مایل. (التفهیم ص 26). ، مجازاً، بمعنی اساس. پایه. اصول: ستون خرد داد و بخشایش است در بخشش او را چو آرایش است. فردوسی. ستون خرد بردباری بود چو تیزی کنی تن بخواری بود. فردوسی. ، پشتیبان. تکیه گاه. آنکه یا آنچه استواری بدان بسته است: همان نامور رستم پیلتن ستون کیان نازش انجمن. فردوسی. تو فرزندی و نیک خواه منی ستون سپاهی و ماه منی. فردوسی. ستون دولت و دین شهریار ابومنصور که هست زیر زنخ دست دشمنانش ستون. قطران. ، هر یک از قسمتهای عمودی صفحۀ کتاب یا روزنامه یا مجله که صفحه را بدان قسمت ها بخش کرده باشند: صفحۀ پنجم، ستون دوم یا ستون سوم (در مطبعه)
عماد. عمود. پهلوی ’ستون’، اوستا ’ستونه’ (ستون) ، هندی باستان ’ستهونا’ (ستون) ، کردی ’ستون’، ’ایستون’، افغانی ’ستن’. و رجوع کنید به استون. جرز استوانه ای شکل که سقف و اجزاء بنا را نگاه میدارد. عمود. دیرک خیمه و جز آن. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). پایۀ سنگی یا چوبی یا سیمانی که در زیر بنا سازند: گنبدی نهمار بربرده بلند نش ستون از زیر و نز برسوش بند. رودکی. نه پاویر باشد ترا نه ستون نه دیوار خشت و نه آهن درا. رودکی. بیاراست آخر بسنگ اندرون ز پولادمیخ و ز خارا ستون. فردوسی. بدان دِزْش بردند بر کوهسار ستون آوریدند از آهن چهار. فردوسی. چون نگاه کرده اید اصل ستون است و خیمه بدان بپایست. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 386). در او شش ستون خیمۀ نیلگون ز سیمش همه میخ و از زر ستون. اسدی. کفشگرزن را بکوفت و محکم در ستون بست. (کلیله و دمنه). بلی هر کس از بهر ایوان خویش ستونی کند بر ستودان خویش. نظامی. بسرپنجه شدی با پنجۀ شیر ستونی را قلم کردی بشمشیر. نظامی. ملاح گفت کشتی را خللی است یکی را از شما که زورآورتر است باید که بر این ستون رود و زمام کشتی بگیرد تا از... (گلستان سعدی). ستون خانه شکستی فرود آن بنشین طناب خانه گسستی نشیب آن بگذار. قاآنی. - دست زیر زنخدان ستون شدن، آدمی را در حالت حیرت و تعجب دست زیر زنخ ستون میشود. (از آنندراج) : باران اشک خانه مردم خراب کرد دستم هنوز زیر زنخدان ستون شود. میرخسرو (از آنندراج). - دست زیر زنخ ستون کردن، بچنین حالت در اندیشه فرو رفتن. تفکر کردن. بفکر در شدن: ورا دید با دیدگان پر زخون بزیر زنخ دست کرده ستون. فردوسی. - ستون پنجم، گروهی که در کشوری به زیان آن کشور و به سود بیگانه فعالیت کنند. این نام از زمان جنگ داخلی اسپانیا به جاسوسان هریک از دو طرف که در داخل واحدهای دیگری فعالیت جاسوسی داشته، گفته اند. - ستون راست، استوانۀ قائم. (التفهیم ص 26). - ستون فقرات، تیره پشت. - ستون کژ، استوانۀ مایل. (التفهیم ص 26). ، مجازاً، بمعنی اساس. پایه. اصول: ستون خرد داد و بخشایش است در بخشش او را چو آرایش است. فردوسی. ستون خرد بردباری بود چو تیزی کنی تن بخواری بود. فردوسی. ، پشتیبان. تکیه گاه. آنکه یا آنچه استواری بدان بسته است: همان نامور رستم پیلتن ستون کیان نازش انجمن. فردوسی. تو فرزندی و نیک خواه منی ستون سپاهی و ماه منی. فردوسی. ستون دولت و دین شهریار ابومنصور که هست زیر زنخ دست دشمنانْش ستون. قطران. ، هر یک از قسمتهای عمودی صفحۀ کتاب یا روزنامه یا مجله که صفحه را بدان قسمت ها بخش کرده باشند: صفحۀ پنجم، ستون دوم یا ستون سوم (در مطبعه)
بتن. از مصالح بنائی جدید. مخلوطی از سنگ شکسته و ماسه و سیمان در بنائی برای پی ریزی یا ساختن پایه های عمارات. (فرهنگ فارسی معین). - بتون آرمه، بتن مسلح. آن بتون که در آن میله های آهن بکار رود. - بتون ریزی، عمل ریختن ترکیب مصالح اولیۀ بتون که سیمان و ریگ و آب باشد برای ساختمان کردن. و رجوع به بتن و بتن ریزی شود، حاجت. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) ، اندوه سخت. (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء) (آنندراج). اندوهی که برای شدت آن را نهان نتوان داشت. (منتهی الارب). اشد حزن. (از اقرب الموارد) : انما اشکوا بثی و حزنی الی اﷲ (قرآن 86/2) ، اندوه و درد خود را به خدای شکایت برم، بیماری شدید. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)
بتن. از مصالح بنائی جدید. مخلوطی از سنگ شکسته و ماسه و سیمان در بنائی برای پی ریزی یا ساختن پایه های عمارات. (فرهنگ فارسی معین). - بتون آرمه، بتن مسلح. آن بتون که در آن میله های آهن بکار رود. - بتون ریزی، عمل ریختن ترکیب مصالح اولیۀ بتون که سیمان و ریگ و آب باشد برای ساختمان کردن. و رجوع به بتن و بتن ریزی شود، حاجت. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) ، اندوه سخت. (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء) (آنندراج). اندوهی که برای شدت آن را نهان نتوان داشت. (منتهی الارب). اشد حزن. (از اقرب الموارد) : انما اشکوا بثی و حزنی الی اﷲ (قرآن 86/2) ، اندوه و درد خود را به خدای شکایت برم، بیماری شدید. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)
تتن، دود، دخان، گیاهی است از نوع تنباکو که از آن سیگار کنند و نیز گیاهی که در چپق و پیپ کشند، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، توتون گیاهی است از تیره بادنجانیان دارای گلهای سفید یا زرد که کپسول آن از درازی باز می شود و برگهای پهن دارد، اقسام مختلف آن بنام توتون و تنباکو کاشته می شود و مادۀ سمی آن بنام نیکوتین است، توتون شمال و مغرب و تنباکوی مرکز ایران در جهان شهرت دارد ... موطن اصلی توتون آمریکاست و تا قبل از کشف آمریکا در هیچ جا سیگار کشیده نمی شد، در سال 1497 میلادی رومانو پانو اسپانیایی که در سفر دوم کریستف کلمب همراه اوبه آمریکا رفته بود نخستین بار، سیگار کشیدن بومیان آمریکا را شرح داده، تخم توتون را ابتدا به اسپانیابردند و سفیر فرانسه در حدود سال 1560 میلادی آنرا به پاریس فرستاد تا در طب به عنوان دوا بکار برند و سپس در ممالک مختلف زراعت آن معمول گردید، (حاشیۀ برهان چ معین)، رجوع به گیاه شناسی گل گلاب ص 32 و صص 239-240 و فرهنگ روستایی ص 392 به بعد و جغرافیای اقتصادی مسعود کیهان صص 121-124 و تنباکو در همین لغت نامه شود
تتن، دود، دخان، گیاهی است از نوع تنباکو که از آن سیگار کنند و نیز گیاهی که در چپق و پیپ کشند، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، توتون گیاهی است از تیره بادنجانیان دارای گلهای سفید یا زرد که کپسول آن از درازی باز می شود و برگهای پهن دارد، اقسام مختلف آن بنام توتون و تنباکو کاشته می شود و مادۀ سمی آن بنام نیکوتین است، توتون شمال و مغرب و تنباکوی مرکز ایران در جهان شهرت دارد ... موطن اصلی توتون آمریکاست و تا قبل از کشف آمریکا در هیچ جا سیگار کشیده نمی شد، در سال 1497 میلادی رومانو پانو اسپانیایی که در سفر دوم کریستف کلمب همراه اوبه آمریکا رفته بود نخستین بار، سیگار کشیدن بومیان آمریکا را شرح داده، تخم توتون را ابتدا به اسپانیابردند و سفیر فرانسه در حدود سال 1560 میلادی آنرا به پاریس فرستاد تا در طب به عنوان دوا بکار برند و سپس در ممالک مختلف زراعت آن معمول گردید، (حاشیۀ برهان چ معین)، رجوع به گیاه شناسی گل گلاب ص 32 و صص 239-240 و فرهنگ روستایی ص 392 به بعد و جغرافیای اقتصادی مسعود کیهان صص 121-124 و تنباکو در همین لغت نامه شود
نعت مفعولی از وتن. مردی که بریده بود رگ جان او. آن که جراحت بر رگ وتین وی رسیده باشد. (ناظم الاطباء). آن که وتین یعنی رگ درونی ملاصق قلب او مورد اصابت قرار گرفته باشد. (از اقرب الموارد). بر وتین زده شده که رگ دل است. (آنندراج)
نعت مفعولی از وتن. مردی که بریده بود رگ جان او. آن که جراحت بر رگ وتین وی رسیده باشد. (ناظم الاطباء). آن که وتین یعنی رگ درونی ملاصق قلب او مورد اصابت قرار گرفته باشد. (از اقرب الموارد). بر وتین زده شده که رگ دل است. (آنندراج)
شست شماره شست جزر استوانه یی شکلی که سقف و اجزای بنا را نگاهدارد پایه سنگی یا چوی یا سیمانی که در زیر بنا سازند عمود، دیرک خیمه و جز آن، ستون مانندی که سیمهای هواپیما و بالها بان متصل شوند، واحدی از سربازان که پشت بر هم در مسیری حرکت کنند واحدی که ماموریتی خاص بعهده دارند: ستون امدادی. یا ستون پنجم. گروهی که در کشوری و به نفع کشوری بیگانه فعالیت کند جاسوسان. (از زمان جنگ داخلی اسپانیا این اصطلاح رایج شده) یا ستون فقرات. محور استخوانی طویلی که از روی هم قرار گرفتن 33 استخوان کوچک به نام مهره تشکیل شده و در ناحیه خلفی اسکلت انسان قرار دارد و نخاع را محفوظ میدارد و در حقیقت علاوه بر این که ستون اسکلت انسان است غلاف مطمئن و محکمی جهت نخاع شوکی محسوب میشود. مهره های ستون فقرات را از بالا به پایین بشرح ذیل تقسیم بندی کنند: ناحیه گردنی که شامل 7 مهره است 0، ناحیه پشتی که شامل 12 مهره است، ناحیه کمری که شامل 5 مهره است، ناحیه خاجی شامل 5 مهره که با هم جوش خورده و قطعه استخوانی بنام عجز بوجود آورده اند، ناحیه دنبالچه یی و آن از 4 تا 6 مهره به وجود آمده که بهم جوش خورده اند و استخوان واحدی بنام عصعص را تشکیل داده اند ستون فقار تیره پشت
شست شماره شست جزر استوانه یی شکلی که سقف و اجزای بنا را نگاهدارد پایه سنگی یا چوی یا سیمانی که در زیر بنا سازند عمود، دیرک خیمه و جز آن، ستون مانندی که سیمهای هواپیما و بالها بان متصل شوند، واحدی از سربازان که پشت بر هم در مسیری حرکت کنند واحدی که ماموریتی خاص بعهده دارند: ستون امدادی. یا ستون پنجم. گروهی که در کشوری و به نفع کشوری بیگانه فعالیت کند جاسوسان. (از زمان جنگ داخلی اسپانیا این اصطلاح رایج شده) یا ستون فقرات. محور استخوانی طویلی که از روی هم قرار گرفتن 33 استخوان کوچک به نام مهره تشکیل شده و در ناحیه خلفی اسکلت انسان قرار دارد و نخاع را محفوظ میدارد و در حقیقت علاوه بر این که ستون اسکلت انسان است غلاف مطمئن و محکمی جهت نخاع شوکی محسوب میشود. مهره های ستون فقرات را از بالا به پایین بشرح ذیل تقسیم بندی کنند: ناحیه گردنی که شامل 7 مهره است 0، ناحیه پشتی که شامل 12 مهره است، ناحیه کمری که شامل 5 مهره است، ناحیه خاجی شامل 5 مهره که با هم جوش خورده و قطعه استخوانی بنام عجز بوجود آورده اند، ناحیه دنبالچه یی و آن از 4 تا 6 مهره به وجود آمده که بهم جوش خورده اند و استخوان واحدی بنام عصعص را تشکیل داده اند ستون فقار تیره پشت
فرانسوی شفته ساروگ (ساروج) مخلوطی از سنگ شکسته و ماسه و سیمان در بنایی برای پی ریزی یا ساختن پایه های عمارات بکار رود. یا بتون آرمه. بتون مسلح بتونی که در آن میله های آهنی گذارند تا استواری و مقاومت آن بیشتر گردد
فرانسوی شفته ساروگ (ساروج) مخلوطی از سنگ شکسته و ماسه و سیمان در بنایی برای پی ریزی یا ساختن پایه های عمارات بکار رود. یا بتون آرمه. بتون مسلح بتونی که در آن میله های آهنی گذارند تا استواری و مقاومت آن بیشتر گردد
فرانسوی تنوک (گویش کردی) پولک توپالی یا استخوانی که در منگیاکده ها به کار می رود پولک استخوانی یا فلزی که در قمار و جشنها و در بعضی موسسات بجای پول بکار رود
فرانسوی تنوک (گویش کردی) پولک توپالی یا استخوانی که در منگیاکده ها به کار می رود پولک استخوانی یا فلزی که در قمار و جشنها و در بعضی موسسات بجای پول بکار رود
گیاهی است با برگ های درشت و پهن و گل های سبز یا سرخ، بلندی ساقه اش تا یک متر هم می رسد. خشک شده آن را به صورت توتون سیگار، غلیان و چپق دود می کنند. این گیاه بومی امریکاست و دارای ماده نکوتین می باشد
گیاهی است با برگ های درشت و پهن و گل های سبز یا سرخ، بلندی ساقه اش تا یک متر هم می رسد. خشک شده آن را به صورت توتون سیگار، غلیان و چپق دود می کنند. این گیاه بومی امریکاست و دارای ماده نکوتین می باشد