- واچسبیدن
- باز چسبیدن ملصق شدن
معنی واچسبیدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
از حال چرت بیرون شدن، ناگهان حیرت کردن بسیار متعجب شدن
مجددا رسیدن، رسیدن وصول: (آه اگر دست دل من بتمنا نرسد یا دل از چنبر عشق تو بمن وانرسد) (بدایع سعدی)، سرکشی کردن تفتیش کردن، دریافتن ادراک، بی مصرف شدن از کار افتادن بی فایده شدن: (هرکه بما میرسد وا میرسد)
((رِ دَ))
فرهنگ فارسی معین
مجدداً رسیدن، وصول، سرکشی کردن، تفتیش کردن، ادراک، دریافتن، بی فایده شدن، بی مصرف نشدن
اتصال یافتن جسمی به جسمی دیگر که انفصال ان مشکل باشد را گویند
برچیدن، دوباره چیدن، جمع کردن
جمع کردن، برچیدن
((چَ دَ))
فرهنگ فارسی معین
متصل شدن چیزی به چیز دیگر چنان که جدا کردن آن ها دشوار باشد، چیزی را محکم به دست گرفتن، محکم پیوستن به کسی یا چیزی، میل کردن، متمایل شدن
متصل شدن و پیوستن چیزی به چیز دیگر با ماده ای چسبناک، کنایه از چیزی را محکم به دست گرفتن، کنایه از محکم پیوستن به کسی یا چیزی، کنایه از مطلوب و دلپذیر بودن
Adhere, Cling, Grip
прилипать , цепляться , схватывать
haften, sich festhalten, greifen
прилипати , чіплятися , хапати
przylegać, czepiać się, chwytać
附着 , 紧贴 , 握住
aderir, agarrar-se, agarrar
aderire, aggrapparsi, afferrare
adherir, aferrarse, agarrar
adhérer, s'accrocher, saisir
hechten, vastklampen, grijpen
ติด , ติด , จับ
menempel, menggenggam
يلتصق , تمسّك , تمسّك
चिपकना , चिपकना , पकड़ना
להיצמד , להיצמד , לאחוז
くっつく , しがみつく , 掴む
붙다 , 달라붙다 , 잡다
yapışmak, tutmak
kushikamana, kushikilia, kushika
লেগে থাকা , ধরন
چمٹنا , چمٹنا , پکڑنا