- واپس
- عقب، دنبال
معنی واپس - جستجوی لغت در جدول جو
- واپس ((پَ))
- عقب، دنبال
- واپس
- باز پس، عقب، دنبال
واپس آمدن: باز پس آمدن، باز آمدن
واپس رفتن: پس رفتن، عقب رفتن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نوعی رقص دونفرۀ آلمانی که همراه موسیقی سه ضربی اجرا می شود، در موسیقی موسیقی سه ضربی ویژۀ این رقص
ماده سیاهی که با آن کفشها را واکس زنند و آنها را جلا دهند و مطابق رنگ چرم گردد
فرانسوی چرخوشت نوعی رقص سه ضربی که شامل دو نوع است: والس آهسته والس تند یا والس وینی
دلگذشت یاد آی
سرخرنگ چون جامه، زرد شونده چون برگ
نوعی رقص آرام دو نفره، موسیقی سه ضربی مخصوص این رقص
ماده چربی که رنگ های مختلف دارد و رویه کفش را با آن تمیز و براق کنند
مادۀ روغنی مرکب از دوده و چربی و سولفات گوگرد که برای سیاه کردن کفش های چرمی به کار می رود
مانند و مثل و مشابه
آخرین لحظه
اخیر، آخرین، نهایی، آخر
ارتجاع، تحجر
متحجرانه، ارتجاعی
متحجر، مرتجع
استرداد
عقب نشینی
عقب مانده
عقب ماندگی
باز پس آمدن، باز آمدن
آخرین، پایانی، آخر، مؤخّر، اخیر، بازپسین، پسین
آخرین، متاخر، پس، آخر
باز پس رونده عقب رونده: (گفت آنرا من نخواهم گفت: چون ک گفت: او وا پس رواست و بس حرون) (مثنوی. لغ)
پس رفتن، عقب رفتن
حالت و کیفیت دل واپس
آشفته و نگران
نگران، آشفته، پریشان خیال، کسی که از تصور پیشامد بد نگران و ترسناک است، دل اندروای
طبل عاشورا کوس واپس
آخرین نفس که محتضر در حال نزع کند
روز قیامت