جدول جو
جدول جو

معنی واپت - جستجوی لغت در جدول جو

واپت
استفاده مجدد از باقی مانده ی عسل موجود در موم
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از وات
تصویر وات
حرف، سخن، کلمه
پوستین
واحد قدرت الکتریسیته که برای ادامۀ جریان برق لازم می شود برگرفته از نام جیمز وات مخترع دیگ بخار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از واپس
تصویر واپس
باز پس، عقب، دنبال
واپس آمدن: باز پس آمدن، باز آمدن
واپس رفتن: پس رفتن، عقب رفتن
فرهنگ فارسی عمید
سخن، (برهان) (آنندراج) (جهانگیری) (رشیدی) (ناظم الاطباء)، حرف، (برهان) (جهانگیری) (رشیدی) (ناظم الاطباء)، ترجمه حرف، و هر سخنی که از دو وات آمیخته باشد دو حرفی خوانند همچون سر و دم و بر، (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(پُ)
، کاپوت. کلاه زنانه، کلاه قاضی، پالتوی باشلق دار، کروک درشکه و اتومبیل، در تداول ایرانیان بیشتر به معنی اخیر و نیز بحفاظی گفته میشود که در مقاربت به کار می برند
لغت نامه دهخدا
(دِ)
دهی است از دهستان سکمن آباد بخش حومه شهرستان خوی، در 57هزارگزی شمال باختری خوی و 8هزارگزی باختر شوسۀ سیه چشمه به خوی، کوهستانی، سردسیر دارای 131 تن سکنه. کردی. آب این ده از درۀ حاجی بیک و چشمه است. محصولات آن غلات، شغل مردم زراعت و گله داری، صنایع دستی جاجیم بافی و راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(کِ)
شتری که آرنج وی برگردد و بر پهلو درخورد و مجروح گرداند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ناکت. (اقرب الموارد). رجوع به ناکت شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
در اصطلاح اوستائی، فرشتۀ باد. در اوستا معمولا به معنی باد و گاهی اسم خاص ’ایزدباد’ میباشد. روز 22 ماه در محافظت این ایزد است در بندهشن واترنگبوی (بادرنگبوی) گیاه مخصوص ایزدباد نامیده شده است. (از یشت ها ترجمه پورداود ج 2 ص 136)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
رودی است بفرانسه از انشعابات رود سن بطول صدهزار گز. و آن ژیزر و سن کلر را مشروب میسازد
لغت نامه دهخدا
جیمز، دانشمند مخترع معروف انگلیسی که در سال 1736 میلادی متولد شدو در 1819 درگذشت، وی یکی از دانشمندانی است که برای سنجش نیرو (در علوم) ’اسب بخار’ را برابر Kgm 75 =یک اسب بخار، انتخاب کرد، واحد سنجش نیروی الکتریسته نیز به نام او خوانده میشود، رجوع به وات (مادۀ قبل) شود، دانشمند مذکور پس از آنکه دنی پاپن قوه بخار را کشف کرد توانست آن را در ماشین های نخ ریسی و نساجی به کار برد و این امرخود تحول شگرفی در وضع صنایع انگلستان ایجاد کرد
لغت نامه دهخدا
واحدی که برای سنجش نیروی الکتریسیته در علوم به کار میرود، این واحد به نام ’وات’ دانشمند ومخترع معروف انگلیسی نامیده شده است و متناسب است با مقدار مقاومت هادی جریان الکتریسیته ضرب در مجذور (توان دوم) شدت جریانی که از مولد ایجاد میشود، ضرب در مدت زمانی که الکتریسیتۀ مذکور جریان داشته باشدو معمولاً با این فرمول نشان داده میشود:i2t R = W
که در این فرمول W حرف اول نام وات بعنوان واحد نیروی الکتریسیته و R حرف اول کلمه ’رزیستانس’ به معنی مقاومت و i حرف نخستین کلمه ’انتانسیته’ به معنی شدت و قدرت جریان و t حرف نخستین کلمه ’تان’ به معنی زمان و مدت انتخاب شده است، در دستگاه S، K، M نیز ثانیه ژول = W واحد توان است، (الکتریسیته دکتر عبداﷲ ریاضی ص 34)، و رجوع به وات (جیمز) شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از واپس
تصویر واپس
عقب، دنبال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وات
تصویر وات
واحد قوه الکتریک، که جهت ادامه جریان برق لازم میشود سخن
فرهنگ لغت هوشیار
روپوش فلزی موتور اتومبیل، کروک درشکه، حفاظی از لاستیک و غیره که برای احتراز از مبتلی شدن بامراض مقاربتی در هنگام آرمش بکار برند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وات
تصویر وات
پوستین
فرهنگ فارسی معین
واحدی است که برای سنجش مقدار نیروی الکتریسیته بکار می رود و معادل است با مقدار یک ژول انرژی در یک ثانیه، به عبارت دیگر هرگاه از یک سیم هادی آن قدر جریان الکتریسیته بگذرد که معادل یک ژول انرژی در یک ثانیه مصرف شود، گوییم به اندازه یک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وات
تصویر وات
کلمه، سخن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وانت
تصویر وانت
((نِ))
ماشین باری کوچک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از واپس
تصویر واپس
((پَ))
عقب، دنبال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وات
تصویر وات
نویسه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از وات
تصویر وات
نویسه، حرف
فرهنگ واژه فارسی سره
استرداد، اعاده، بازپس، رد، عودت، معاودت، بعداز، دنبال
فرهنگ واژه مترادف متضاد
کلمه، واژه، سخن، پوستین
فرهنگ واژه مترادف متضاد
از توابع کلاردشت
فرهنگ گویش مازندرانی
امر و پاتن
فرهنگ گویش مازندرانی
زمینی که در آن کشت نشود
فرهنگ گویش مازندرانی
در مسیر باد
فرهنگ گویش مازندرانی
باز، خوابیده
فرهنگ گویش مازندرانی