- وانگهی
- در ضمن
معنی وانگهی - جستجوی لغت در جدول جو
- وانگهی
- پس از آن، از آن گذشته، به علاوه
- وانگهی
- آنگاه، وانگه: (فلسفه درسخن میامیزید وانگهی نام آن جدل منهیدا) (خاقانی)، بعلاوه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آنزمان، بعلاوه
جریان، سیلان، تقطیر
دولت و ثروت و مال و ملک
توانایی قدرت، زورمندی، قوت، ثروتمندی، مالداری
آن زمان، آن وقت، با وجود این، برای مثال افسر خاقان وانگاه سر خاک آلود / خیمۀ سلطان وانگاه فضای درویش (سعدی۳ - ۷۳۸)
توانایی، زورمندی، قدرت، کنایه از مال داری
بعلاوه وانگی: (بانگ آمد نه ببیند از برون ونگهاین اندر آتواند رون) (مثنوی)
بعلاوه وانگهی: (راستی پیش آریا خاموش کن وانگهان رحمت ببین و نوش کن) (مثنوی)
و آن زمان، بعلاوه وانگهی
اول هر چیز را که رنگ کنند (رنگ) گویند و چون آن رنگ بجامه دیگر سرایت کند (وارنگی) نامند: (صفای صبحدم آیینه وارش شفق وار نگی گلگون غذارش) (محسن تاثیر)
کسی که شبهای ماه رمضان مردم را بهنگام سحر بیدار کند
توانایی، ثروتمندی
و آن زمان، به علاوه، وانگهی
روان بودن، جریان
آن زمان، آنوقت
اذان گو
بپایان رسید (غالبا در پایان موضوعی یا مقاله ای یا رساله ای و یا کتابی نویسند)
حالت و چگونگی موجودات و اشخاصی که زندگی را بطور طفیلی میگذرانند طفیلی شدن، حالت کسانی که در جامعه سر بار دیگرانند، طفیلی شدن
متعلق و منسوب بخانه
پولی که چند تن - که با هم به گردش روند - از جهت سهم هزینه خود پردازند. دانگی
آن وقت، آن زمان، بعد، سپس
مربوط به خانه مثلاً لوازم خانگی،
ویژگی حیوانی که در خانه تربیت شده است مثلاً کبوتر خانگی، مرغ خانگی،
تهیه شده در خانه مثلاً نان خانگی، شراب خانگی ام بس، می مغانه بیار / حریف باده رسید ای رفیق توبه وداع (حافظ - ۵۹۰)
ویژگی حیوانی که در خانه تربیت شده است مثلاً کبوتر خانگی، مرغ خانگی،
تهیه شده در خانه مثلاً نان خانگی، شراب خانگی
ناگاه ناگهان غفله: ناگهی باد صبا آید و این رونق وآب که تو می بینی ازین گلبن خوشبو برود. (سعدی)
باز گفت سخن شنیده، بازتاب صوت در داخل گنبد حمام یا درکوه: (درین گلخن برآید از در و بام صدای کودک و واگوی حمام) (زلالی آنند)، تکرار بیت یا مصراعی که توسط دسته ای خوانده میشود توسط دسته دیگر
بازگفت سخن نشنیده، بازتاب صوت در داخل گنبد، حمام یا در کوه، تکرار بیت یا مصراعی که توسط دسته ای خوانده می شود، توسط دسته دیگر
Parasitic
Homeliness, Homely, Homey
паразитический
домашность , домашний , уютный
parasitär