- وانگه
- آنزمان، بعلاوه
معنی وانگه - جستجوی لغت در جدول جو
- وانگه ((گَ))
- بعلاوه، وانگهی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
در ضمن
پس از آن، از آن گذشته، به علاوه
آنگاه، وانگه: (فلسفه درسخن میامیزید وانگهی نام آن جدل منهیدا) (خاقانی)، بعلاوه
آن زمان، آن وقت، با وجود این، برای مثال افسر خاقان وانگاه سر خاک آلود / خیمۀ سلطان وانگاه فضای درویش (سعدی۳ - ۷۳۸)
و آن زمان، بعلاوه وانگهی
و آن زمان، به علاوه، وانگهی
ینگه، زنی که شب زفاف همراه عروس به خانۀ داماد می رود، یدک، دنباله
((اِ گَ))
فرهنگ فارسی معین
زنی که شب زفاف همراه عروس به خانه داماد می رود، زن برادر، دایه خاتون. ینگه و ینگا، هم گویند
بعلاوه وانگی: (بانگ آمد نه ببیند از برون ونگهاین اندر آتواند رون) (مثنوی)
بعلاوه وانگهی: (راستی پیش آریا خاموش کن وانگهان رحمت ببین و نوش کن) (مثنوی)
کار وانگاه: (چرا دل بر این کار وانگه نهیم که یاران برفتند و مادر رهیم) (بوستان)