کمال الدین کامیارانی، اسحاق قاضی از زنجان یکی از بزرگان امرای علاءالدوله کیقباد سلجوقی است و او مردی فقیه و سخنگو و حکیم مشرب بود و از شاگردان شیخ شهاب الدین سهروردی حساب میشده و هم اوست که با یکی دیگر از امرای علأالدین کیقباد پیش جلال الدین آمد. او در سال 635 ه. ق. به دست یکنفر دیگر از امرای سلجوقی به قتل رسید. (تاریخ مفصل ایران تألیف اقبال حاشیۀ ص 135 ج 1) کسی است که در سفر جنگی اردشیر به ملکت کادوسیان حاکم الکوسیری بود. رجوع به ص 1141 ج 2 ایران باستان شود
کمال الدین کامیارانی، اسحاق قاضی از زنجان یکی از بزرگان امرای علاءالدوله کیقباد سلجوقی است و او مردی فقیه و سخنگو و حکیم مشرب بود و از شاگردان شیخ شهاب الدین سهروردی حساب میشده و هم اوست که با یکی دیگر از امرای علأالدین کیقباد پیش جلال الدین آمد. او در سال 635 هَ. ق. به دست یکنفر دیگر از امرای سلجوقی به قتل رسید. (تاریخ مفصل ایران تألیف اقبال حاشیۀ ص 135 ج 1) کسی است که در سفر جنگی اردشیر به ملکت کادوسیان حاکم الکوسیری بود. رجوع به ص 1141 ج 2 ایران باستان شود
دامی، صیاد، صاید، شکارچی، شکارگر، حابل، آنکه دام برای گرفتن مرغ و ماهی گذارد، به معنی دامی است که صیاد باشد، (از برهان)، صیدکار: جهان دامیاری است نیرنگ ساز هوای دلش چینه و دام آز، اسدی، این وطنگاه دامیارانست جای صیاد و صیدکارانست، نظامی، ، ماهیگیر
دامی، صیاد، صاید، شکارچی، شکارگر، حابل، آنکه دام برای گرفتن مرغ و ماهی گذارد، به معنی دامی است که صیاد باشد، (از برهان)، صیدکار: جهان دامیاری است نیرنگ ساز هوای دلش چینه و دام آز، اسدی، این وطنگاه دامیارانست جای صیاد و صیدکارانست، نظامی، ، ماهیگیر
چوپان و گوسپندچران، (ناظم الاطباء)، شبان، (آنندراج) (از برهان) (از جهانگیری) (از رشیدی) (انجمن آرا)، اصل این لغت رمه یار بوده یعنی، ایلخی بان و رمه بان و بعضی گفته اند رمه در اصل رامه است یعنی، رام شبان و مطیع او که آنرا رمه بان گویند، (آنندراج) (انجمن آرا) (از فرهنگ رشیدی) : رسیدم در میان مرغزاری در آن دیدم رمی بی رامیاری، نزاری قهستانی (از آنندراج)
چوپان و گوسپندچران، (ناظم الاطباء)، شبان، (آنندراج) (از برهان) (از جهانگیری) (از رشیدی) (انجمن آرا)، اصل این لغت رمه یار بوده یعنی، ایلخی بان و رمه بان و بعضی گفته اند رمه در اصل رامه است یعنی، رام شبان و مطیع او که آنرا رمه بان گویند، (آنندراج) (انجمن آرا) (از فرهنگ رشیدی) : رسیدم در میان مرغزاری در آن دیدم رمی بی رامیاری، نزاری قهستانی (از آنندراج)