جدول جو
جدول جو

معنی واللیل - جستجوی لغت در جدول جو

واللیل
(وَلْ لَ)
نود و دومین سورۀ قرآن مجید، مکیه و بیست و یک آیه است و بدین آیت شروع شود: واللیل اذا یغشی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اکلیل
تصویر اکلیل
(دخترانه)
تاج
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از والیه
تصویر والیه
(دخترانه)
مؤنث والی
فرهنگ نامهای ایرانی
رشتۀ نخی یا ابریشمی به رنگ زرد یا سفید که افسران روی دوش و جلو سینه آویزان می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از والدین
تصویر والدین
پدر و مادر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وازلین
تصویر وازلین
مادۀ روغنی بی بو، بی رنگ و غیرسمّی که از نفت استخراج می شود و در تهیۀ مواد آرایشی و دارویی کاربرد دارد
فرهنگ فارسی عمید
(وَتْ تین)
نام سورۀ 95از سوره های قرآن مشتمل بر هشت آیه است و در مکه نازل شده و با این آیت آغاز میشود: والتین و الزیتون
لغت نامه دهخدا
(لِ دَ)
صیغۀ تثنیه، در حالت نصبی و جری. پدر و مادر. (ناظم الاطباء). ابوین. ابوان. والدان. باب و مام. اب و ام. بابا و ماما:
دو کف کافی او والدین مکرمتند
ازین و آن کرم و جود بی قیاس ولد.
سوزنی.
بهر دل والدین بستۀ شروان شدن
پیش در اهل بیت ماتم عم داشتن.
خاقانی.
ابر رحمت بر تو باران سال و ماه
روح و راحت بر روان والدین.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(وَلْلا)
مخفف ’واﷲ اعلم’ است. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
تیز کردن. (زوزنی). کنارۀ چیزی تیز کردن. (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد). تیز کردن و ستیخ کردن گوش. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(صِ لی یَ)
کسانی اند که گویند ما به خدا متصل شده ایم و مقصود واقع حاصل کرده ایم. (فرهنگ مصطلحات عرفاء، سجادی). رجوع به واصل شود
لغت نامه دهخدا
ژان دو، (1613- 1702 میلادی) کشیش و ماجراجوی فرانسوی که خود را به لوئی چهاردهم فروخت تا تسخیر فرانش کنته را برای وی تسهیل کند، او در بزانسون متولد شد، برادرش شارل در 1670 میلادی از طرف دولت اسپانیا به سفارت در لندن برگزیده شد
لغت نامه دهخدا
(اِ)
ذات اکلیل. رجوع به ذات اکلیل شود
لغت نامه دهخدا
نام موضعی به یمن، نام وادئی است به نزدیکی مکّه
لغت نامه دهخدا
بیرونی نویسد وی از جملۀ اصحاب تعالیم است و او ادواری را استخراج کرد که به ادوار فاللیس موسوم است، و نخستین دور آن در سال 418 بخت نصر بود، و هر دور آن 76 سال شمسی است، (از آثار الباقیه چ ساخاو ص 27)
لغت نامه دهخدا
والائی، رفعت، بلندی، عظمت، (ناظم الاطباء)، بزرگواری، (آنندراج) (ناظم الاطباء)، بلندپایگی، بزرگی، (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(زِ)
وازلین یا پترولئین یا چربی معدنی از تصفیۀ روغن های سنگین نفت امریکا که باقیماندۀ تقطیر در 360 درجه گرما میباشد به دست می آید و اغلب برای غلیظ کردن آن با کمی پارافین مخلوطش می کنند. وازلین جسمی است سفیدرنگ به غلظت پیه خوک. در بازارها وازلین های زرد یا قهوه ای رنگ نیز یافته میشود که به کار داروسازی نمیخورد. نور از آن عبور نمی کند و اندکی فلواورسانس دارد بخصوص اگر آن را ذوب کنند بی بو و بی مزه است ولی اغلب هنگامی که آن را گرم می کنند بوی کمی از آن استشمام میشوداگر مقدار کمی از آن را با میله ای بردارند بصورت رشته ای کشیده میشود. وزن مخصوص آن در 20 درجه حرارت 0/830 تا 0/900 است و در 38 تا 42 درجه ذوب میگردد. بین 360 و 445 زینه تقطیر و تبدیل به هیدروکربورهای جامد و مایع و بخار میشود در آب و الکل اتیلیک و گلیسرین غیرمحلول است در مخلوطی از یک قسمت اتر یا کلروفرم و نیم قسمت بنزین با سولفوردوکربن حل میشود. (از کارآموزی داروسازی ص 150 و 151 تألیف دکتر جنیدی)
لغت نامه دهخدا
(صِ لی یَ)
فرقه ای است از معتزله که اصحاب واصل بن عطا هستند. (لباب الانساب). اصحاب ابی حذیفه و واصل بن عطا که معتقد به نفی صفات خدا و اختیار و اقتدار مردم هستند. (از تعریفات جرجانی). رجوع به واصل بن عطا و معتزله شود
لغت نامه دهخدا
شهری است به سوئیس (زوریخ)
لغت نامه دهخدا
تصویری از والدین
تصویر والدین
جمع والد، زاینیتاران، زی آوران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احلیل
تصویر احلیل
سوراخ پستان، سوراخ نره
فرهنگ لغت هوشیار
رشته نخی یا ابریشمی برنگ زرد یا سفید که افسران روی دوش و جلو سینه آویزان می کنند
فرهنگ لغت هوشیار
بنگرید به معتزله گوشه گیران خرد گرایان پیروان ابو حذیفه واصل بن عطا کسی که برای نخستین بار پیرامون نافرمانی (فسق) سخن گفت و آن را گامه میانین بیدینی (کفر) و باور داشت (ایمان) دانست
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی زیبا پونه خار گوله (گویش گیلکی) خارگله گربه گیا سنبل الطیب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از والایی
تصویر والایی
بلندی رفعت، بلند مرتبگی بزرگی، شرافت نجابت، عزت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از والابل
تصویر والابل
فرانسوی ارزنده
فرهنگ لغت هوشیار
چربی معدنی از تصفیه روغنهای سنگین، جسمی است سفید رنگ بغلظت پیه خوک، و در ترکیب داروها و روغنهای طبی بکار میرود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ورداللیل
تصویر ورداللیل
شبورد لاله شب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از والدین
تصویر والدین
((ل دَ))
تثنیه والد، پدر و مادر
فرهنگ فارسی معین
رشته ای به رنگ زرد یا سفید که افسران روی دوش و جلوی سینه آویزان می کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وازلین
تصویر وازلین
((زِ))
نوعی روغن که از آن برای تهیه بعضی داروها، پمادها و لوازم آرایشی استفاده می کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از والایی
تصویر والایی
تعالی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از والدین
تصویر والدین
پدر و مادر
فرهنگ واژه فارسی سره
بزرگی، رفعت، شرافت، عزت، نجابت
فرهنگ واژه مترادف متضاد
پدری
دیکشنری اردو به فارسی