جدول جو
جدول جو

معنی والسلام - جستجوی لغت در جدول جو

والسلام
(وَسْ سَ)
مجازاً، انتهی. خاتمه. تمت. این است و بس. و بس. و تمت. همین و بس. فقط. کلمه ای که بدان نامه یا گفتاری را ختم کنند:
پور اگر پندپذیری همی
پند من این است ترا والسلام.
ناصرخسرو.
ترا عمر چندانکه خواهی دهد
همین است باقی دعا والسلام.
سوزنی.
چون تو همه زخم زبانی مدام
کرم خور و خارنشین والسلام.
نظامی.
درنیابد حال پخته هیچ خام
پس سخن کوتاه باید والسلام.
مولوی.
صوفئی باشد به نزد این لئام
الخیاطه و اللواطه، والسلام.
مولوی.
چه وصفت کند سعدی ناتمام
علیک السلام ای نبی، والسلام.
سعدی.
- سلام و والسلام، سلام بی گفتگوئی دیگر. (یادداشت مرحوم دهخدا). آشنائی ساده بی مصاحبت و رفاقت و مؤانست. کنایه از پرهیز کردن و تجنب از دیگران:
با مردم زمانه سلامی و والسلام.
- والسلام والاکرام، عباراتی که در پایان نامه نویسند یاسخن را بدان ختم کنند
لغت نامه دهخدا
والسلام
و درود بر تو السلام خاتمه، مجازاً، انتهی، همین و بس
تصویری از والسلام
تصویر والسلام
فرهنگ لغت هوشیار
والسلام
((وَ سْ سَ))
همین و بس. (واژه نخست عبارت والسلام علیکم به معنی درود بر شما)
تصویری از والسلام
تصویر والسلام
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اسلام
تصویر اسلام
(پسرانه)
دین پیروان محمد (ص)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از علیه الصلات والسلام
تصویر علیه الصلات والسلام
درود و تحیت بر او باد. پس از ذکر نام پیغمبر می آید
فرهنگ فارسی عمید
از ادیان سامی که در حدود سال ۶۱۱ میلادی به وسیلۀ محمدبن عبداللّه، پیامبر این دین، رواج پیدا کرد و کتاب آسمانی آن قرآن است، داخل شدن در صلح و آشتی، داخل شدن در دین اسلام، مسلمان شدن، تسلیم شدن، منقاد شدن، گردن نهادن
فرهنگ فارسی عمید
(دَ)
گردن نهادن. (منتهی الارب) (ترجمان القرآن جرجانی) (تاج المصادر بیهقی).
لغت نامه دهخدا
(وَلْلا)
مخفف ’واﷲ اعلم’ است. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
فهمانیدن و آموزانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج).
- السام حجت کسی را، تلقین کردن و آموختن دلیل او را. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(اَ)
نام وادیی است در علات از زمین یمامه. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ سلم و سلم
لغت نامه دهخدا
پیرعلی بادک. از امرای بزرگ اطراف همدان بود. بگریخت و بشیراز آمد، شاه شجاع او را تربیت کرد و طبل و علم و لشکر و اسباب داد و بشوشتر فرستادو فتح کرد و نوکری اسلام نام را آنجا بنشاند و خود ببغداد رفت. (تاریخ گزیده چ لندن ج 1 ص 721). و رجوع بتاریخ عصر حافظ تألیف غنی ج 1 ص 305، 308 و 449 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از والسلام نامه تمام
تصویر والسلام نامه تمام
و درود برتو نامه به پایان رسید
فرهنگ لغت هوشیار
گردن نهادن، دین پذیرفتن، فرمانبرداری، به آشتی درآمدن، پیشرس خری، نام دینی است که بنیاد گذار و آورنده آن محمد بن عبدالله ص است، آشتی گردن نهادن فرمان بردن، یله کردن فرو گذاردن باز گشتن، پذیرفتن دینی (بطور عموم)، پذیرفتن شریعت محمد بن عبدالله ص، دین محمد بن عبدالله ص. تسلیم شدن، داخل شدن در صلح وآشتی، نام یکی از مذاهب عمده که در 116 میلادی توسط حضرت محمدبنعبدالله (ص) رواج پیدا کرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از السام
تصویر السام
جستن به جست و جو برآمدن، چشانیدن، آموزاندن
فرهنگ لغت هوشیار
سلام درود، السلام علیک. درود برتو (درودی که مسلمانان گویند یکدیگر را هنگام دیدار و نیز در موقع زیارت قبور و خواندن زیارت نامه خطاب به پیامبران و امامان و امامزادگان گویند)، السلام علیکم. درود بر شما باد. السلام علیکم ورحمه الله و برکاته. درود بر شما باد و رحمت خدا و برکت های او، (درودی است که مسلمانان گویند یکدیگر را و نیز خطیبان هنگام ختم سخن گویند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسلام
تصویر اسلام
((اِ))
تسلیم شدن، فرمان بردن، دینی که محمدبن عبدالله (ص) آورد
فرهنگ فارسی معین