مجازاً، انتهی. خاتمه. تمت. این است و بس. و بس. و تمت. همین و بس. فقط. کلمه ای که بدان نامه یا گفتاری را ختم کنند: پور اگر پندپذیری همی پند من این است ترا والسلام. ناصرخسرو. ترا عمر چندانکه خواهی دهد همین است باقی دعا والسلام. سوزنی. چون تو همه زخم زبانی مدام کرم خور و خارنشین والسلام. نظامی. درنیابد حال پخته هیچ خام پس سخن کوتاه باید والسلام. مولوی. صوفئی باشد به نزد این لئام الخیاطه و اللواطه، والسلام. مولوی. چه وصفت کند سعدی ناتمام علیک السلام ای نبی، والسلام. سعدی. - سلام و والسلام، سلام بی گفتگوئی دیگر. (یادداشت مرحوم دهخدا). آشنائی ساده بی مصاحبت و رفاقت و مؤانست. کنایه از پرهیز کردن و تجنب از دیگران: با مردم زمانه سلامی و والسلام. - والسلام والاکرام، عباراتی که در پایان نامه نویسند یاسخن را بدان ختم کنند
سلام درود، السلام علیک. درود برتو (درودی که مسلمانان گویند یکدیگر را هنگام دیدار و نیز در موقع زیارت قبور و خواندن زیارت نامه خطاب به پیامبران و امامان و امامزادگان گویند)، السلام علیکم. درود بر شما باد. السلام علیکم ورحمه الله و برکاته. درود بر شما باد و رحمت خدا و برکت های او، (درودی است که مسلمانان گویند یکدیگر را و نیز خطیبان هنگام ختم سخن گویند)
گردن نهادن، دین پذیرفتن، فرمانبرداری، به آشتی درآمدن، پیشرس خری، نام دینی است که بنیاد گذار و آورنده آن محمد بن عبدالله ص است، آشتی گردن نهادن فرمان بردن، یله کردن فرو گذاردن باز گشتن، پذیرفتن دینی (بطور عموم)، پذیرفتن شریعت محمد بن عبدالله ص، دین محمد بن عبدالله ص. تسلیم شدن، داخل شدن در صلح وآشتی، نام یکی از مذاهب عمده که در 116 میلادی توسط حضرت محمدبنعبدالله (ص) رواج پیدا کرد
از ادیان سامی که در حدود سال ۶۱۱ میلادی به وسیلۀ محمدبن عبداللّه، پیامبر این دین، رواج پیدا کرد و کتاب آسمانی آن قرآن است، داخل شدن در صلح و آشتی، داخل شدن در دین اسلام، مسلمان شدن، تسلیم شدن، منقاد شدن، گردن نهادن