جدول جو
جدول جو

معنی والحاصل - جستجوی لغت در جدول جو

والحاصل
(وَلْ صِ / وَ اَ صِ)
کلمه ای که در اختصار کلام استعمال میکنند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از الحاصل
تصویر الحاصل
کلمه ای که در اختصار کلام گفته یا نوشته می شود مانند بالجمله، القصه، باری و خلاصه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از الحال
تصویر الحال
حال، حالا، اکنون، زمان یا لحظه ای که در آن هستیم، این زمان، این هنگام، همین دم، در این وقت، نون، فی الحال، حالیا، همینک، ایدون، بالفعل، فعلاً، الآن، ایمه، عجالتاً، ایدر، اینک، کنون، همیدون، حالا
فرهنگ فارسی عمید
(نَ رَ / رِ شُ دَ)
این هنگام. همین وقت. همین حالا. (فرهنگ ناظم الاطباء). اکنون، مرکب است از الف و لام عهد و حال، و بعضی از مردم که آنرا لفظی مفرددانند و بکسر اول خوانند غلط محض است. (از غیاث اللغات) (از آنندراج). کنون. فعلاً. بالفعل:
بمشک و غالیۀ خال و زلف او قلمم
نوشت مدحت محمود بن حسن الحال.
سوزنی.
الحال چنانچ ضریبۀ خراج هفتاد و دو دینار گشته... (تاریخ قم ص 143)
لغت نامه دهخدا
(نَ رَ کَ دَ)
در اختصار کلام استعمال میشود یعنی مختصراً و بالجمله و القصه. (ناظم الاطباء). باری. مخلص. مخلص کلام. خلاصه. جان کلام. بهر جهت. بهرصورت. بالاخره. عاقبت. آخرالامر. قصه کوتاه. قصه کوته. الغرض. معالقصه. بالجمله. صاحب آنندراج گوید: چون از ادا کردن مطلبی عاجز شوند وخواهند که سخن را مختصر کنند لفظ الحاصل و حاصل کلام و سخن مختصر و سخن کوتاه و امثال آن را گویند و اینها گویا مرادف همند و ’فی الجمله’ نیز از این قبیل است - انتهی. الحاصل و نظایر آن تکیه کلام اند و در مقام تأنی و مختصر کردن کلام سابق و شروع به مطلب لاحق استعمال شوند. و رجوع به مجموعۀ مترادفات ص 273 شود
لغت نامه دهخدا
(صِ)
محصول و حاصل سال. (ناظم الاطباء). آنچه در سال از محصول بدست آید
لغت نامه دهخدا
(ذُلْ)
خداوند حال. دارای حال. کلمه ای که حال برای اوست: جائنی زیدٌ راکباً، راکباً حال است زید را و زید ذوالحال باشد
لغت نامه دهخدا
(صِ)
بی حاصل. بی فایده. بی سود
لغت نامه دهخدا
(اَلْ صِ)
کلمه ای که بدان قبضهای رسید آغاز میشد، الواصل بتوسط فلان. مبلغ یا مقدار فلان. (یادداشت مؤلف).
- قبض الواصل، قبض رسید، مرد توانا و زورمند، از اضداد است. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، آهسته رو. (منتهی الارب). بطی ٔ. (اقرب الموارد) ، گران زبان. (منتهی الارب). کندزبان. (از اقرب الموارد) ، سست خرد. ضعیف العقل. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از والابل
تصویر والابل
فرانسوی ارزنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الحال
تصویر الحال
اکنون همین دم ایمه اکنون هم اکنون همین دم حالی
فرهنگ لغت هوشیار
رسیده (درقبض ترسید این کلمه رانویسند)، کلمه ای که در قبض رسید یا صورت حساب طبق شکل ضمیمه رسید مینوشتند و ذیل آن وصولیها را یاداشت میکردند. یاقبض (قبوض) الواصل. قبض (قبوض) وجوه یااجناس رسیده: مقرب الخاقان صاحب جمع خزانه باهره وجه برآورد را از قرار قبوض الواصل مهم سازی صاحب جمعان نماید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاحاصل
تصویر لاحاصل
بی حاصل بی فایده بی سود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الحاصل
تصویر الحاصل
خلاصه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باحاصل
تصویر باحاصل
سود رسان سودمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لا حاصل
تصویر لا حاصل
بی بار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از با حاصل
تصویر با حاصل
آنچه فایده دهد آنچه محصول دهد نتیجه بخش مقابل بی حاصل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الحال
تصویر الحال
اکنون، همین دم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از الحاصل
تصویر الحاصل
((اَ ص ِ))
باری، خلاصه، القصه
فرهنگ فارسی معین
اکنون، الان، این زمان، اینک، حال، حالیا
فرهنگ واژه مترادف متضاد