جدول جو
جدول جو

معنی الحال

الحال
(نَ رَ / رِ شُ دَ)
این هنگام. همین وقت. همین حالا. (فرهنگ ناظم الاطباء). اکنون، مرکب است از الف و لام عهد و حال، و بعضی از مردم که آنرا لفظی مفرددانند و بکسر اول خوانند غلط محض است. (از غیاث اللغات) (از آنندراج). کنون. فعلاً. بالفعل:
بمشک و غالیۀ خال و زلف او قلمم
نوشت مدحت محمود بن حسن الحال.
سوزنی.
الحال چنانچ ضریبۀ خراج هفتاد و دو دینار گشته... (تاریخ قم ص 143)
لغت نامه دهخدا