فیلم کالت (Cult film) اصطلاحی در صنعت سینما است که به فیلم هایی اشاره دارد که همچنان پس از انتشارشان، طرفداران پایبندی و وفاداری بالایی دارند. این فیلم ها ممکن است در زمان انتشار اولیه خود توجه کمی از سوی مخاطبان و منتقدان داشته باشند، اما به تدریج توسط گروه های کوچکی از طرفداران به محبوبیت رسیده و به یک اثر مورد تحسین در بین این جامعه تبدیل شوند. ویژگی های فیلم های فرهنگی شامل موارد زیر می شود: 1. کارایی های خاص : این فیلم ها ممکن است دارای موضوعات، سبک نویسندگی و کارگردانی منحصر به فرد و یا عناصر خاصی از جمله دیالوگ های بی رحمانه، شخصیت های غیرمعمول یا مضامین تاریک باشند که جذابیت خاصی برای طرفداران دارند. 2. انگیزه های فرهنگی : این فیلم ها ممکن است به دلیل ارتباط عمیقی با یک زیرفرهنگ خاص، گروه اجتماعی یا ایدئولوژی مورد توجه قرار بگیرند و به نماد یا نماینده این انگیزه ها تبدیل شوند. 3. رویداد های فرهنگی : برخی از این فیلم ها به دلیل محبوبیت در رویدادهای فرهنگی، همچون جشنواره های فیلم مستقل یا نمایش های خاص، معروف می شوند و این باعث می شود که جامعه های کوچکتر از طرفداران این فیلم ها رشد کنند. 4. تأثیر ماندگار : این فیلم ها ممکن است به دلیل رونق دوباره آن ها در دوره های بعدی، به تأثیرگذاری و توجه طرفداران بیشتری برسند و به یک پدیده فرهنگی تبدیل شوند. به عنوان مثال هایی از فیلم های فرهنگی می توان به `The Rocky Horror Picture Show`, `The Big Lebowski`, `Donnie Darko`, `Fight Club` و `Blade Runner` اشاره کرد که هر کدام از آن ها برای دارندگان خود طرفداری قوی و وفادار دارند و به عنوان آثاری با تأثیر فرهنگی و جامعه ای درازمدت شناخته می شوند. فیلمهایی که به لحاظ هنری به نوعی متفاوتند وبه واسطه ی همین ویژگی برجسته می شوند.
فیلم کالت (Cult film) اصطلاحی در صنعت سینما است که به فیلم هایی اشاره دارد که همچنان پس از انتشارشان، طرفداران پایبندی و وفاداری بالایی دارند. این فیلم ها ممکن است در زمان انتشار اولیه خود توجه کمی از سوی مخاطبان و منتقدان داشته باشند، اما به تدریج توسط گروه های کوچکی از طرفداران به محبوبیت رسیده و به یک اثر مورد تحسین در بین این جامعه تبدیل شوند. ویژگی های فیلم های فرهنگی شامل موارد زیر می شود: 1. کارایی های خاص : این فیلم ها ممکن است دارای موضوعات، سبک نویسندگی و کارگردانی منحصر به فرد و یا عناصر خاصی از جمله دیالوگ های بی رحمانه، شخصیت های غیرمعمول یا مضامین تاریک باشند که جذابیت خاصی برای طرفداران دارند. 2. انگیزه های فرهنگی : این فیلم ها ممکن است به دلیل ارتباط عمیقی با یک زیرفرهنگ خاص، گروه اجتماعی یا ایدئولوژی مورد توجه قرار بگیرند و به نماد یا نماینده این انگیزه ها تبدیل شوند. 3. رویداد های فرهنگی : برخی از این فیلم ها به دلیل محبوبیت در رویدادهای فرهنگی، همچون جشنواره های فیلم مستقل یا نمایش های خاص، معروف می شوند و این باعث می شود که جامعه های کوچکتر از طرفداران این فیلم ها رشد کنند. 4. تأثیر ماندگار : این فیلم ها ممکن است به دلیل رونق دوباره آن ها در دوره های بعدی، به تأثیرگذاری و توجه طرفداران بیشتری برسند و به یک پدیده فرهنگی تبدیل شوند. به عنوان مثال هایی از فیلم های فرهنگی می توان به `The Rocky Horror Picture Show`, `The Big Lebowski`, `Donnie Darko`, `Fight Club` و `Blade Runner` اشاره کرد که هر کدام از آن ها برای دارندگان خود طرفداری قوی و وفادار دارند و به عنوان آثاری با تأثیر فرهنگی و جامعه ای درازمدت شناخته می شوند. فیلمهایی که به لحاظ هنری به نوعی متفاوتند وبه واسطه ی همین ویژگی برجسته می شوند.
بالا، بلند، بلندمرتبه، برای مثال چو هامون دشمنانت پست بادند / چو گردون دوستان والا همه سال (رودکی - ۵۲۵) برتر، بلند، پسوند متصل به واژه به معنای بزرگ مثلاً والاتبار، والاجاه، والاحضرت، والاقدر، والامنش، والانژاد، والاهمت
بالا، بلند، بلندمرتبه، برای مِثال چو هامون دشمنانت پست بادند / چو گردون دوستان والا همه سال (رودکی - ۵۲۵) برتر، بلند، پسوند متصل به واژه به معنای بزرگ مثلاً والاتبار، والاجاه، والاحضرت، والاقدر، والامنش، والانژاد، والاهمت
حواله. سپردن. و با لفظ کردن مستعمل. (آنندراج) : زین در کجا رویم که ما را بخاک او و او را بخوان ماکه بریزد حوالت است. سعدی. - حوالت کردن، سپردن. در تداول، برات دادن: قرآن را یکی خازنی هست کایزد حوالت بدو کرد مر انس و جان را. ناصرخسرو. دین ورز و باخدای حوالت کن بد گفتن از فلانی و بهمانی. ناصرخسرو. مراد ما نصیحت بود و گفتیم حوالت با خدا کردیم و رفتیم. سعدی. وگرطلب کند انعامی از شما حافظ حوالتش بلب یار دل نواز کنید. حافظ. علاج درد دل من بلب حوالت کن که آن مفرح یاقوت در خزانۀ تست. حافظ. رجوع به حواله و حواله کردن شود. - حوالتگاه، جای حواله. آنجا که حواله در آنجا پرداخت میشود. - ، حواله گاه. مقام تفرج که گرداگرد شهر باشد. (ناظم الاطباء) : زهی دارندۀ اورنگ شاهی حوالتگاه تأیید الهی. نظامی. صوفی صومعۀ عالم قدسم لیکن حالیا دیر مغان است حوالتگاهم. حافظ. ج، حوالجات
حواله. سپردن. و با لفظ کردن مستعمل. (آنندراج) : زین در کجا رویم که ما را بخاک او و او را بخوان ماکه بریزد حوالت است. سعدی. - حوالت کردن، سپردن. در تداول، برات دادن: قرآن را یکی خازنی هست کایزد حوالت بدو کرد مر انس و جان را. ناصرخسرو. دین ورز و باخدای حوالت کن بد گفتن از فلانی و بهمانی. ناصرخسرو. مراد ما نصیحت بود و گفتیم حوالت با خدا کردیم و رفتیم. سعدی. وگرطلب کند انعامی از شما حافظ حوالتش بلب یار دل نواز کنید. حافظ. علاج درد دل من بلب حوالت کن که آن مفرح یاقوت در خزانۀ تست. حافظ. رجوع به حواله و حواله کردن شود. - حوالتگاه، جای حواله. آنجا که حواله در آنجا پرداخت میشود. - ، حواله گاه. مقام تفرج که گرداگرد شهر باشد. (ناظم الاطباء) : زهی دارندۀ اورنگ شاهی حوالتگاه تأیید الهی. نظامی. صوفی صومعۀ عالم قدسم لیکن حالیا دیر مغان است حوالتگاهم. حافظ. ج، حوالجات
بزک. چاسان فاسان. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). این کلمه چندی است که در زبان فارسی متداول شده و با کردن صرف شود. و رجوع به بزک و آرایش شود. - اسباب توالت، وسائل آرایش. وسایل بزک از قبیل: پودر، ماتیک، سرخاب، سفیداب، ریمل، مداد ابرو، کرم و جز اینها. - جعبۀ توالت، جعبه ای که وسائل و لوازم آرایش و بزک را در آن می گذارند. - میز توالت، میزی به نسبت کوچک و ظریف با آیینه ای متناسب و محفظه های مخصوص برای قرار دادن اسباب و وسائل بزک و آرایش. ، مبال. مبرز. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). محل رفع نیاز. آبریزگاه. مستراح. جایی که در آن قضای حاجت کنند
بزک. چاسان فاسان. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). این کلمه چندی است که در زبان فارسی متداول شده و با کردن صرف شود. و رجوع به بزک و آرایش شود. - اسباب توالت، وسائل آرایش. وسایل بزک از قبیل: پودر، ماتیک، سرخاب، سفیداب، ریمل، مداد ابرو، کرم و جز اینها. - جعبۀ توالت، جعبه ای که وسائل و لوازم آرایش و بزک را در آن می گذارند. - میز توالت، میزی به نسبت کوچک و ظریف با آیینه ای متناسب و محفظه های مخصوص برای قرار دادن اسباب و وسائل بزک و آرایش. ، مبال. مبرز. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). محل رفع نیاز. آبریزگاه. مستراح. جایی که در آن قضای حاجت کنند