- والاقدر
- بلندمرتبه عالی مقام: (مسند صد رسری کم دید و کم بیند چنو صدر و الاقدر عالی همت و روشن ضمیر) (سوزنی) عالی رتبت، عالی شان
معنی والاقدر - جستجوی لغت در جدول جو
- والاقدر
- عالی قدر، بلندقدر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ارجمند
عالیجناب
معمار
صاحب وقار و قدر و حرمت
والاتبار، والانژاد، دارای اصل و نسب عالی
صاحب قدر، دارای حرمت و وقار، دارای قوه و طاقت
بنّایی که دیوار گلی چینه چینه می سازد، بنّا، معمار
والاگوهر: (نظارین معدی کرب... رالله سه پسر والاگهر... بود)
بلند شدن مرتفع گشتن، ارجمند شدن مهم گشتن، با قدر و مرتبه شدن بزرگ قدر گشتن، شریف شدن نجیب گشتن، عزیز شدن، پسندیده شدن مقبول گشتن، رئیس شدن، برتر شدن فایق گشتن، استوار شدن قویم گشتن: (حجت تراست رهبر زی اوپوی تا علم دینت نیک شود والا) (ناصرخسرو)
کسی که عمارت سازد بنا، کسی که دیوار گلی را چینه چینه بر بالای هم گذارد
کسی که عمارت سازد بنا، کسی که دیوار گلی را چینه چینه بر بالای هم گذارد
بلند مرتبه سرفراز: (بر بخردان مرگ والاسران به از زندگانی بد گوهران) (اسدی)
بالاتر، بلندتر
سرفراز، بلندمرتبه
سقف و پوشش خانه، هر یک از ردیف های دیوار گلی، قالب چوبی گنبد و طاق، کنایه از پایه و اساس، بنیان
سقف خانه پوشش خانه (ازسمک برکشید بنیادش (بنیاذش) بفلک برفراشت والادش (والاذش)) (رشیدی)، قالب کالبد، قالب طاق و گنبد که از چوب و گل سازند و بعد از آن به گچ و خشت بپوشند: (تا باقبال تو تمام شود این بنارا که کرده ای والاد) (کمال اسماعیل رشیدی) (بمعنی دوم هم مناسب است)، دیوار، هرمرتبه و چینه دیوار گلین که بربالای هم گذارند. سقف، پوشش خانه
دیوار، سقف