- وافد
- آینده در آینده، رونده نزد کسی بر سویی آینده آینده، نزد کسی رونده جمع (عربی) وفود اوفاد وفد
معنی وافد - جستجوی لغت در جدول جو
- وافد ((فِ))
- بر سویی آینده، آینده، نزد کسی رونده، جمع (عربی) وفود، اوفاد، وفد
- وافد
- کسی که برای رساندن پیغام به جایی می رود، رسول، وارد شونده، در آینده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع رافد رافده، تیرهای بام
درون
یکا، یگانه، یکتا، بخش، یگان
دارا
یاری کننده، عطا کننده
نوه نبیره، پیشیار، نگارگر فرزند زاده نبیره نوه، خدمتکار مدد کار خادم، جمع حفده
به اندازۀ کافی، وفا کننده به عهد، به سر برندۀ پیمان، کسی که به عهد و پیمان خود وفا می کند، تمام و کامل
دارنده، دارا، در تصوف ویژگی سالکی که در حالت وجود است، از نام های خداوند
اولین عدد صحیح، یک، ویژگی چیزهایی که یکی محسوب می شوند، یک، یگانه مثلاً همۀ آن ها مسلک واحدی داشتند، هر یک از خانه های یک ساختمان، مقدار درسی که دانشجو یا دانش آموز در یک نیمسال می گذراند، یکتا، بی نظیر، بخشی از یک اداره، در فقه ویژگی خبری که متواتر نباشد، از نام ها و صفات خداوند
پدر، مردی که فرزند داشته باشد، سرپرست و بزرگتر خانواده، ابا، آتا، اب، بابو، اتا، بابا، ابی
بسیار، زیاد، فراوان، به طور فراوان، اورت، معتدٌ به، بی اندازه، غزیر، مفرط، موفّر، جزیل، متوافر، درغیش، موفور، عدیده، خیلی، به غایت، کثیر
در علوم ادبی در علم عروض بحری که از تکرار سه یا چهار بار مفاعلتن حاصل می شود
در علوم ادبی در علم عروض بحری که از تکرار سه یا چهار بار مفاعلتن حاصل می شود
چشم، بر زمین زننده افکننده، تابناک فروزان تابناک مشتعل
نگهبان، راست، باوفا، وفا کننده به عهد
داور، پیشیار در نیایشگاه ترسایی
بسیار، فراوان، افزون
نوید دهنده، وعده دهنده
پدر، بابا
یگانه، یکتا، بینظیر، تنها
دارنده، دارا
ورود کننده، رسیده
((حِ))
فرهنگ فارسی معین
یک، یکی، یگانه، یکتا، مجموعه افرادی که مأمور انجام عملیات مشترکی هستند، یک ساعت درس در هفته در یک نیم سال تحصیلی دوره دانشگاهی