جمع واژۀ سابحه. رجوع به سابحه شود، کشتیها. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) ، ارواح مؤمنان. (اقرب الموارد). ارواح مؤمنان که به آسانی بیرون کرده شوند. (منتهی الارب) (آنندراج). ارواح المؤمنین تخرج بسهولت. (تاج العروس) ، ستارگان. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) ، فرشتگان که میان زمین و آسمان تسبیح کنند. (منتهی الارب) (آنندراج)
جَمعِ واژۀ سابحه. رجوع به سابحه شود، کشتیها. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) ، ارواح مؤمنان. (اقرب الموارد). ارواح مؤمنان که به آسانی بیرون کرده شوند. (منتهی الارب) (آنندراج). ارواح المؤمنین تخرج بسهولت. (تاج العروس) ، ستارگان. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) ، فرشتگان که میان زمین و آسمان تسبیح کنند. (منتهی الارب) (آنندراج)
جمع واژۀ واجبه. چیزهایی که بجا آوردن آنها واجب است. (ناظم الاطباء) : چو کار معنوی زین چرخ بینی متاب از واجبات عقل مگذر. ناصرخسرو. و رجوع به واجبه و واجب و لازم شود
جَمعِ واژۀ واجبه. چیزهایی که بجا آوردن آنها واجب است. (ناظم الاطباء) : چو کار معنوی زین چرخ بینی متاب از واجبات عقل مگذر. ناصرخسرو. و رجوع به واجبه و واجب و لازم شود
رجوع به اضحاه شود، بر سر زن دیگری خواستن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). زن بر سر زن آوردن. (آنندراج). بیش از یک زن کردن و باوسنی گشتن زن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). باوسنی گشتن زن، یعنی زنی را بر زن دیگر نکاح کردن. (لغت خطی). بر سر زن زناشویی کردن. (از اقرب الموارد) ، نزدیک شدن توجبه دیوار را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). نزدیک شدن سیل به دیوار. (از اقرب الموارد) ، سخت نزدیک شدن. (آنندراج). نزدیک شدن یکی بدیگری چنانکه به وی بچسبد. (از اقرب الموارد از الاساس) ، نزدیک شدن ابر بزمین. (از اقرب الموارد). قریب زمین شدن ابر. (منتهی الارب). و درناظم الاطباء ’ابر’ بغلط ’اسب’ شده است. قریب شدن ابر زمین را. (آنندراج) ، گزیدن اسب لگام را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). به دندان گرفتن اسب لجام را و خاییدن آن. (از آنندراج). گزیدن اسب کام لگام را. اضزاز. (از اقرب الموارد). و رجوع به اضزاز شود، اضرار دویدن، قدری شتاب کردن در آن. (از اقرب الموارد). دویدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، اضرار به چیزی و بر چیزی، شتاب کردن بدان یا بر آن. (از اقرب الموارد). شتابی کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). شتاب نمودن. (آنندراج) ، به ستم کسی را بر کاری داشتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج). به اکراه کسی را بر کاری داشتن، شکیبایی کردن بر سیر شدید، اضرار مرد، راحت شدن بر وی نیاز بمال، رجل ٌ ضر اضرار، یعنی در رای خود داهیه است. (از اقرب الموارد)
رجوع به اضحاه شود، بر سر زن دیگری خواستن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). زن بر سر زن آوردن. (آنندراج). بیش از یک زن کردن و باوسنی گشتن زن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). باوسنی گشتن زن، یعنی زنی را بر زن دیگر نکاح کردن. (لغت خطی). بر سر زن زناشویی کردن. (از اقرب الموارد) ، نزدیک شدن توجبه دیوار را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). نزدیک شدن سیل به دیوار. (از اقرب الموارد) ، سخت نزدیک شدن. (آنندراج). نزدیک شدن یکی بدیگری چنانکه به وی بچسبد. (از اقرب الموارد از الاساس) ، نزدیک شدن ابر بزمین. (از اقرب الموارد). قریب زمین شدن ابر. (منتهی الارب). و درناظم الاطباء ’ابر’ بغلط ’اسب’ شده است. قریب شدن ابر زمین را. (آنندراج) ، گزیدن اسب لگام را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). به دندان گرفتن اسب لجام را و خاییدن آن. (از آنندراج). گزیدن اسب کام لگام را. اضزاز. (از اقرب الموارد). و رجوع به اِضْزاز شود، اضرار دویدن، قدری شتاب کردن در آن. (از اقرب الموارد). دویدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، اضرار به چیزی و بر چیزی، شتاب کردن بدان یا بر آن. (از اقرب الموارد). شتابی کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). شتاب نمودن. (آنندراج) ، به ستم کسی را بر کاری داشتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج). به اکراه کسی را بر کاری داشتن، شکیبایی کردن بر سیر شدید، اضرار مرد، راحت شدن بر وی نیاز بمال، رجل ٌ ضر اضرار، یعنی در رای خود داهیه است. (از اقرب الموارد)
سه ناحیه است در مغرب مصر و بر جانب غربی الصعید و این سه واح را واح الاول، واح الثانی و واح الثالث نامند، (از معجم البلدان)، رجوع به ذیل هر یک از این کلمات شود
سه ناحیه است در مغرب مصر و بر جانب غربی الصعید و این سه واح را واح الاول، واح الثانی و واح الثالث نامند، (از معجم البلدان)، رجوع به ذیل هر یک از این کلمات شود