جدول جو
جدول جو

معنی فاضلات

فاضلات
طغیان، از حد خود گذشتن، از اندازه تجاوز کردن، بالا آمدن آب دریا یا رودخانه، گردنکشی، گستاخی، نافرمانی
تصویری از فاضلات
تصویر فاضلات
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با فاضلات

فاضلات

فاضلات
آبی که به زیادت سرشاری از نهرها بدررود. (آنندراج). ظاهراً مصحف فاضل آب یا فضولات است. رجوع به فاضل آب شود
لغت نامه دهخدا

فاضلاب

فاضلاب
ضایعات جامد یا مایعی که از طریق مجرا از محل خارج می شود، مجرای دفع ضایعات مایع
فاضلاب
فرهنگ فارسی عمید

فاضلاب

فاضلاب
کهس زه آب جایی بود که اندک اندک آب از زمین همی زاید، پساب
فاضلاب
فرهنگ لغت هوشیار

فاضلاب

فاضلاب
آب اضافه ای که از نهر یا رود به بیرون سرریز می کند، آب آلوده ای که از حمام ها و توالت ها و... به چاه سرازیر می شود
فاضلاب
فرهنگ فارسی معین

فاضلان

فاضلان
دو فاضل. در اصطلاح فقها و اصولیین منظور از فاضلان علامۀ حلی و استادش ابن سعیداست، و گروهی از جمله ملا صالح مازندرانی نوشته اند: گفته اند مراد از فلاضلان علامۀ حلی و پسرش فخرالمحققین است، و این درست نیست. (از ریحانه الادب ج 3 ص 184)
لغت نامه دهخدا

فضلات

فضلات
فضله ها، سرگینهای جانوران، زیادی ها، اضافی ها، باقی مانده چیزها، بازمانده ها، جمعِ واژۀ فضله
فضلات
فرهنگ فارسی عمید

فضلات

فضلات
جمع فضله، مانده ها سرگین ها پلیدی ها یکبار فضل، باقی مانده چیزی بقیه بازمانده، جمع فضلات فضال، سرگین پلیدی غایط
فرهنگ لغت هوشیار