سرزمین، فضا، جایگاه، گشادگی میان دو کوه، دره، رودخانه وادی خاموشان: کنایه از گورستان، برای مثال عاقبت منزل ما وادی خاموشان است / حالیا غلغله در گنبد افلاک انداز (حافظ - ۵۳۲)
سرزمین، فضا، جایگاه، گشادگی میان دو کوه، دره، رودخانه وادی خاموشان: کنایه از گورستان، برای مِثال عاقبت منزل ما وادی خاموشان است / حالیا غلغله در گنبد افلاک انداز (حافظ - ۵۳۲)
جمع واژۀ شاصیه، به معنی خیک درآگنده که پایچه های دروا شده باشد. (از منتهی الارب). مشکهای انباشته شده یا بادکرده که پاچه های آن برآمده باشد. (از اقرب الموارد)
جَمعِ واژۀ شاصیه، به معنی خیک درآگنده که پایچه های دروا شده باشد. (از منتهی الارب). مشکهای انباشته شده یا بادکرده که پاچه های آن برآمده باشد. (از اقرب الموارد)
از اهل خراسان بود و هر روز پانصد بیت شعر میسرود. عمر اواز نود سال بیشتر بود. از جمله کتب منظوم او، این کتابهاست: روضه الشعراء، قصص الانبیاء، تاریخ طبری، کلیله و دمنه، ساقی نامه و ذخیرۀ خوارزمشاهی. (از تحفۀ سامی ص 174). آیتی در دانشکدۀ یزدان (ص 313) او را از شهر یزد میداند، و گوید: وی نهصدهزار بیت شعر سروده، از آنجمله ’روضه الشهداء’ است. آذر در آتشکده (چ شهیدی ص 268) آرد: غواصی در عهد شاه طهماسب صفوی بوده است. گویند در مدح ائمه علیهم السلام قصایدی در یک صدهزار بیت سروده است. این ابیات از ساقی نامۀ اوست: بیا ساقی آن کشتی می به دست که از صرصر نامخالف شکست مرا کشتی عمر دربحر غم شده غرق در بادبان سمم برآیم چو اژدر ز دریای غم نهم رو به گرداب دشت عدم ز دنیا و فیها فرامش کنم نهم بر لبم جام و خامش کنم. بیت زیر نیز ازاوست: گرنه هر دم ز سر کوی توام اشک برد عاشقیها کنم آنجا که فلک رشک برد. (از تحفۀ سامی ص 175). رجوع به تحفۀ سامی صص 174- 175، آتشکدۀ یزدان ص 313، آتشکدۀ آذر چ شهیدی ص 268، نتایج الافکار ص 509 و الذریعه ذیل دیوان غواصی شود
از اهل خراسان بود و هر روز پانصد بیت شعر میسرود. عمر اواز نود سال بیشتر بود. از جمله کتب منظوم او، این کتابهاست: روضه الشعراء، قصص الانبیاء، تاریخ طبری، کلیله و دمنه، ساقی نامه و ذخیرۀ خوارزمشاهی. (از تحفۀ سامی ص 174). آیتی در دانشکدۀ یزدان (ص 313) او را از شهر یزد میداند، و گوید: وی نهصدهزار بیت شعر سروده، از آنجمله ’روضه الشهداء’ است. آذر در آتشکده (چ شهیدی ص 268) آرد: غواصی در عهد شاه طهماسب صفوی بوده است. گویند در مدح ائمه علیهم السلام قصایدی در یک صدهزار بیت سروده است. این ابیات از ساقی نامۀ اوست: بیا ساقی آن کشتی می به دست که از صرصر نامخالف شکست مرا کشتی عمر دربحر غم شده غرق در بادبان سمم برآیم چو اژدر ز دریای غم نهم رو به گرداب دشت عدم ز دنیا و فیها فرامش کنم نهم بر لبم جام و خامش کنم. بیت زیر نیز ازاوست: گرنه هر دم ز سر کوی توام اشک برد عاشقیها کنم آنجا که فلک رشک برد. (از تحفۀ سامی ص 175). رجوع به تحفۀ سامی صص 174- 175، آتشکدۀ یزدان ص 313، آتشکدۀ آذر چ شهیدی ص 268، نتایج الافکار ص 509 و الذریعه ذیل دیوان غواصی شود
مرکّب از: غواص + ی، مصدری، غواص بودن. در آب فرورفتن برای به دست آوردن مروارید و مرجان و جز آن. عمل غوّاص. غیاصه: شغلم افزون ز شغل غواصی است روزیم کم ز روزی کناس. مسعودسعد. لبش با در به غواصی درآمد سر زلفش به رقاصی برآمد. نظامی. به غواصی بحر درساختن گه اندوختن گاهی انداختن. نظامی. خردمند روی از پذیرش نتافت به غواصی در به دریا شتافت. نظامی. بر عروسان چمن بست صبا هر گهری که به غواصی ابر از دل دریا برخاست. سعدی
مُرَکَّب اَز: غواص + ی، مصدری، غواص بودن. در آب فرورفتن برای به دست آوردن مروارید و مرجان و جز آن. عمل غوّاص. غیاصه: شغلم افزون ز شغل غواصی است روزیم کم ز روزی کناس. مسعودسعد. لبش با در به غواصی درآمد سر زلفش به رقاصی برآمد. نظامی. به غواصی بحر درساختن گه اندوختن گاهی انداختن. نظامی. خردمند روی از پذیرش نتافت به غواصی در به دریا شتافت. نظامی. بر عروسان چمن بست صبا هر گهری که به غواصی ابر از دل دریا برخاست. سعدی
یکدیگر را وصیت کردن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). یکدیگر را اندرز و وصیت کردن، منه قوله تعالی: اء تواصوا به، ای اوصی به اولهم آخرهم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد) ، درهم پیوسته روییدن گیاه زمین. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
یکدیگر را وصیت کردن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). یکدیگر را اندرز و وصیت کردن، منه قوله تعالی: اءَ تواصَوا به، ای اوصی به اولهم آخرهم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد) ، درهم پیوسته روییدن گیاه زمین. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
به آخر کلمات ملحق شود دال بر محافظت و نگهبانی پالیز وانی خوکوانی دشتوانی گله وانی. شباهت و مانندگی. توضیخ درین نوع کلمات درحقیقت (ی) (حاصل مصدر) به آخر کلمات مختوم به - وان ملحق شده. وانیل: گیاهی است بالا رونده از تیره ثعلب که درای ساقه استوانه ای و برگهای کامل و تقریبا بدون دمبرگ است رگبرگهایش موازی است. این گیاه بومی آفریقا و نواحی شرق مکزیک است ولی امروزه در غالب نقاط گرم کاشبه میشود گلهایش مجتمع بصورت سنبه درانتهای ساقه قرار میگیرند و متمایل به سبز میباشند میوه اش به درازای 12 تا 15 سانتی متر است جدار میوه ضخیم و گوشت دارو بویش بسیار قوی و مطبوع و معطر و طعمش کمی شیرین است درون میوه تعداد زیادی دانه های بسیار کوچک و سیاه رنگ جای دارد سطح خارجی میوه شیار دار برنگ قهوه ای تیره است این گیاه خصوصا میوه اش دارای مواد چرب و معدنی و مواد زرین و مواد معطر مختلفی است که مهمترازهمه وانیلین است، وانیلین. الف - میوه. ب - مقطع میوه. ج - دو دانه وانیل
به آخر کلمات ملحق شود دال بر محافظت و نگهبانی پالیز وانی خوکوانی دشتوانی گله وانی. شباهت و مانندگی. توضیخ درین نوع کلمات درحقیقت (ی) (حاصل مصدر) به آخر کلمات مختوم به - وان ملحق شده. وانیل: گیاهی است بالا رونده از تیره ثعلب که درای ساقه استوانه ای و برگهای کامل و تقریبا بدون دمبرگ است رگبرگهایش موازی است. این گیاه بومی آفریقا و نواحی شرق مکزیک است ولی امروزه در غالب نقاط گرم کاشبه میشود گلهایش مجتمع بصورت سنبه درانتهای ساقه قرار میگیرند و متمایل به سبز میباشند میوه اش به درازای 12 تا 15 سانتی متر است جدار میوه ضخیم و گوشت دارو بویش بسیار قوی و مطبوع و معطر و طعمش کمی شیرین است درون میوه تعداد زیادی دانه های بسیار کوچک و سیاه رنگ جای دارد سطح خارجی میوه شیار دار برنگ قهوه ای تیره است این گیاه خصوصا میوه اش دارای مواد چرب و معدنی و مواد زرین و مواد معطر مختلفی است که مهمترازهمه وانیلین است، وانیلین. الف - میوه. ب - مقطع میوه. ج - دو دانه وانیل