جدول جو
جدول جو

معنی واسمه - جستجوی لغت در جدول جو

واسمه
کبوتری که کوتاه پرواز باشد، آدم شل و تنبل، با سمه ای
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تاسمه
تصویر تاسمه
تسمه ها، بندهای چرمی که به کمر خود یا به چیزی ببندند، دوال چرمی ها، جمع واژۀ تسمه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باسمه
تصویر باسمه
تصویر چاپ شده، چاپ، طبع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از واهمه
تصویر واهمه
ترس و بیم، اندیشه، گمان، خیال، قوۀ وهمیه که به واسطۀ آن چیزهای دیده و نادیده و راست و دروغ به تصور انسان درمی آید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از واسطه
تصویر واسطه
کسی که دعوا یا اختلاف میان چند نفر را رفع می کند، میانجی، کسی که از شخصی برای کس دیگر چیزی را طلب می کند، شفاعتگر، دلال، علت، سبب، بزرگ ترین گوهر در وسط گردن بند، واسطه العقد، ویژگی آنچه در وسط چیزی قرار دارد، مرکز
فرهنگ فارسی عمید
(کُ سَ مَ / مِ)
سهل و آسان. (برهان) (آنندراج). سهل و آسان و نادشوار. (ناظم الاطباء). کواسیمه. کواشیمه. کواشمه
لغت نامه دهخدا
(عِ)
نبرد کردن درخوبرویی و زیبایی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). نبرد کردن به نیکویی. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از وسامه
تصویر وسامه
زیبایی خوبرویی، نشان زیبایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باسمه
تصویر باسمه
ماخوذ از ترکی، چاپ، طبع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مواسمه
تصویر مواسمه
آورد زیبایی (آورد مسابقه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاسمه
تصویر تاسمه
چرمک خام، دوال چرمی
فرهنگ لغت هوشیار
واهمه در فارسی مونث واهم شکوهش نهار یاوهم یکی از حواس باطنه و آن قوه ایست که بعقیده قدما در موخر تجویف اوسط دماغ جای دارد و نفس بوسیه این قوه معانی جزئی را که ارتباط بمحسوسات دارد ادراک میکند (مقصود از معنی چیزی است که بحواس ظاهر ادراک نشود مانند اینکه گوسفند دشمنی گرگ را درک و از او فرار میکند و بره دوستی مادر را در می یابد و باو میگراید و بسبب جزیی بودن این معانی عقل نمیتواند مدرک آنها باشد حس مشترک هم نمیتواند مدرک آنها باشد چه حس مشترک چیزهایی را ادراک میکند که بحواس ظاهره ادراک میشود پس ناچار باید قوه دیگری باشد غیر از حس مشترک و عقل که ادارک معانی جزئی کند و آن همان وهم است. توضیح ادراک پدیده هایی که در حقیقت وجود خارجی ندارند بتوسط موضوعی که موجب پیدایش آنها میشود، ترس: (از تو و تیرگیت داد ای شب، که دلم پاده شد از واهمه ات) (بهار)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واسعه
تصویر واسعه
واسعه درفارسی مونث واسع گشاینده مونث وسع: (خدای تعالی جانب او مرضی و مرعی دارد برحمت واسعه خویش)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واسطه
تصویر واسطه
برای انجام کاری میانجی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واهمه
تصویر واهمه
((هِ مِ))
بیم، هراس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از واسطه
تصویر واسطه
((س طِ))
میانجی، دلال، مرکز، ناحیه، کرسی، شفیع، سبب، علت، انگیزه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باسمه
تصویر باسمه
((مِ))
چاپ روی پارچه، عکس چاپ شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از واسطه
تصویر واسطه
میانجی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از واسطه
تصویر واسطه
Mediator
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از واسطه
تصویر واسطه
médiateur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از واسطه
تصویر واسطه
mediador
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از واسطه
تصویر واسطه
mediator
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از واسطه
تصویر واسطه
посредник
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از واسطه
تصویر واسطه
посередник
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از واسطه
تصویر واسطه
bemiddelaar
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از واسطه
تصویر واسطه
Mediator
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از واسطه
تصویر واسطه
mediador
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از واسطه
تصویر واسطه
mediatore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از واسطه
تصویر واسطه
मध्यस्थ
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از واسطه
تصویر واسطه
সালিসকারী
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از واسطه
تصویر واسطه
arabulucu
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از واسطه
تصویر واسطه
중재자
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از واسطه
تصویر واسطه
mpatanishi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از واسطه
تصویر واسطه
调解员
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از واسطه
تصویر واسطه
仲裁人
دیکشنری فارسی به ژاپنی