سرنگون، برگشته، وارون، کنایه از دارای نامبارکی، شوم مثلاً بخت واژگون، از کار برکنار شده معزول واژگون شدن: وارونه شدن، کنایه از از دست دادن قدرت و حکومت، سقوط کردن مثلاً سلسلۀ زندیه توسط آغامحمدخان قاجار واژگون شد
سرنگون، برگشته، وارون، کنایه از دارای نامبارکی، شوم مثلاً بخت واژگون، از کار برکنار شده معزول واژگون شدن: وارونه شدن، کنایه از از دست دادن قدرت و حکومت، سقوط کردن مثلاً سلسلۀ زندیه توسط آغامحمدخان قاجار واژگون شد
به لغت رومی نام بیشه و جنگلی است درروم. (برهان). در معجم البلدان و نخبه الدهر و حدودالعالم نیامده. (حاشیۀ برهان چ معین) : که او گفت در بیشۀ فاسقون یکی گرگ یابی بسان هیون. فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 6 ص 1463). چنین تا لب بیشۀ فاسقون برفتند پویان و دل پر ز خون. فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 6 ص 1465)
به لغت رومی نام بیشه و جنگلی است درروم. (برهان). در معجم البلدان و نخبه الدهر و حدودالعالم نیامده. (حاشیۀ برهان چ معین) : که او گفت در بیشۀ فاسقون یکی گرگ یابی بسان هیون. فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 6 ص 1463). چنین تا لب بیشۀ فاسقون برفتند پویان و دل پر ز خون. فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 6 ص 1465)