جدول جو
جدول جو

معنی واسقون - جستجوی لغت در جدول جو

واسقون
صورتی از نام قوم باسق یا باسک، این قوم در دو طرف سلسله جبال پیرنه غربی میزیسته اند و بسیار جنگجو بوده اند، (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از واسپور
تصویر واسپور
(پسرانه)
لقب نجبا و شاهزادگان اشکانی و ساسانی، نام دانا و هنرمندی در زمان انوشیروان پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از واستدن
تصویر واستدن
واستاندن، بازستاندن، بازگرفتن، واپس گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از واژگون
تصویر واژگون
سرنگون، برگشته، وارون، کنایه از دارای نامبارکی، شوم مثلاً بخت واژگون،
از کار برکنار شده معزول
واژگون شدن: وارونه شدن، کنایه از از دست دادن قدرت و حکومت، سقوط کردن مثلاً سلسلۀ زندیه توسط آغامحمدخان قاجار واژگون شد
فرهنگ فارسی عمید
(سِ)
به لغت رومی نام بیشه و جنگلی است درروم. (برهان). در معجم البلدان و نخبه الدهر و حدودالعالم نیامده. (حاشیۀ برهان چ معین) :
که او گفت در بیشۀ فاسقون
یکی گرگ یابی بسان هیون.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 6 ص 1463).
چنین تا لب بیشۀ فاسقون
برفتند پویان و دل پر ز خون.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 6 ص 1465)
لغت نامه دهخدا
(سِ)
جمع واژۀ فاسق در حالت رفع
لغت نامه دهخدا
تصویری از واحدون
تصویر واحدون
جمع واحد، تک ها یکان ها یگانه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واژگون
تصویر واژگون
سرنگون، برگشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واسپور
تصویر واسپور
عنوان شاهزادگان ونجبای اشکانی و ساسانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واستدن
تصویر واستدن
پس گرفتن واستاندن: (صوفیان واستدنداز گرو می همه رخت دلق ما بود که در خانه خمار بماند) (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع وارد، برای خرد داران (ذو العقول) درآیندگان پیشروان از راه رسیدگان دلیران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یاسمون
تصویر یاسمون
پارسی تازی گشته یاسمین یاسمن از گیاهان یاسمن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناسیون
تصویر ناسیون
فرانسوی سرتک (جنس)، برشان (امت)، زانیچ (ملت)
فرهنگ لغت هوشیار
روی، هفت جوش که عبارت از آلیاژ فلز می باشد و آنها عبارتند از: طلا و نقره و مس و قلع و سرب و آهن و روی، مس زرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راسخون
تصویر راسخون
جمع راسخ، پایدارها استواران جمع راسخ راسخین
فرهنگ لغت هوشیار
خوارزمی (گمان می رود همان پاسبان پارسی باشد) دستیار، باژ گیر، پاسبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاسقین
تصویر فاسقین
جمع فاسق، دژوندان بلادگان ناراستکاران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واستدن
تصویر واستدن
((س تُ دَ))
باز گرفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از واژگون
تصویر واژگون
برگشته، سرنگون، بخت برگشته، شوم، نامبارک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از واژگون
تصویر واژگون
معکوس، برعکس، ساقط
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از واژگون
تصویر واژگون
Crashing
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از واژگون
تصویر واژگون
s'écraser
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از واژگون
تصویر واژگون
충돌하는
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از واژگون
تصویر واژگون
çarpan
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از واژگون
تصویر واژگون
ধাক্কা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از واژگون
تصویر واژگون
दुर्घटनाग्रस्त
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از واژگون
تصویر واژگون
schiantarsi
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از واژگون
تصویر واژگون
rozbijający
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از واژگون
تصویر واژگون
abstürzen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از واژگون
تصویر واژگون
neerstortend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از واژگون
تصویر واژگون
руйнуючий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از واژگون
تصویر واژگون
рушащийся
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از واژگون
تصویر واژگون
estrellarse
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از واژگون
تصویر واژگون
batendo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از واژگون
تصویر واژگون
kugonga
دیکشنری فارسی به سواحیلی