- وادید
- سرکشی در کار، بازدید
معنی وادید - جستجوی لغت در جدول جو
- وادید
- بازدید، سرکشی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دوباره دیدن باز دیدن، تجدید نظر کردن، باز دید کردن: (گشودم سرسری بر روی دنیا چشم زین غافل که دینهای رسمی در عقب وا دیدنی دارد)، سرکشی کردن بازرسی کردن، بدقت نگریستن، تحقیق کردن دقت کردن (غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل، شاید که چو وا بینی خیر تو درین باشد) (حافظ)، اعتنا کردن: (صبح و شام آمده گلگونه وش و غالیه فام رو که مردان بدین رنگ زنان وا بینند) (خاقانی) یا وادیدن چیزی از چیزی. تشخیص دادن آن: (چون که تو ینظر بنور الله بدی نیکویی را وا ندیدی از بدی) (مثنوی)
صلاحدید
عبارت و امضائی که نوشته را دارای اعتبار کند، ویزا
اجازه نامه ای همراه با مهر و امضای نمایندۀ یک کشور که به خارجیان برای ورود به آن کشور داده می شود، ویزا
هویدا و آشکار و بطور وضوح
چوب بستی که تاک انگور را روی آن می خوابانند، آونگ یا جایی که انگور را از آن آویزان می کنند، برای مثال همه وادیج پرانگور و همه جای عصیر / رنج ورزید کنون بربخورد برزگرا (شاکر - شاعران بی دیوان - ۴۵ حاشیه) ، شاخۀ تاک
نادیده ناپدید
چوب بندی که تاک انگور را بر بالای آن اندازند: داربست مو، جایی که انگور از آن آویزند، جایی از تاک که خوشه انگور از آن روید، آستینی است که از پارچه سفید و آبی و غیره قلمی آجیده میکردند و شاطران و پیاده روان مانند ساق چاقشور بر پای میکشیدند
چوب بستی که تاک انگور را روی آن می خوابانند
ناله و فریاد
سرزمین، فضا، جایگاه، گشادگی میان دو کوه، دره، رودخانه
وادی خاموشان: کنایه از گورستان،برای مثال عاقبت منزل ما وادی خاموشان است / حالیا غلغله در گنبد افلاک انداز (حافظ - ۵۳۲)
وادی خاموشان: کنایه از گورستان،
جاری، روان، سائل، دره، گذر سیل، گشادگی میان کوهها و تپه ها
دوست دارنده، جمع اوداء
رودبار، رود، درّه، صحرا، بیابان
دوست، دوست دارنده
پدیدار شدن ظاهر گردیدن
پدید آمدن ظاهر شدن: (دست معجز نبوت عروس نیم خرمار با داماد بوحینفه زفاف داد بیک ساعت صد هزار نور در دل بوحنیفه وادید (وادیذ) آمد)
جایز دانستن، پسندیده و مطلوب داشتن
به خانۀ همدیگر رفتن و یکدیگر را ملاقات کردن، دید و بازدید