جدول جو
جدول جو

معنی وادارنک - جستجوی لغت در جدول جو

وادارنک
((رَ))
بادرنگ، بالنگ
تصویری از وادارنک
تصویر وادارنک
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از وادارنگ
تصویر وادارنگ
بالنگ، میوه ای از خانوادۀ مرکبات با طعم شیرین و پوست زبر و ضخیم و زرد رنگ برای تهیه مربا، ترنج، اترج، بادرنج، بادرنگ، بادارنگ، واترنگ، وارنگ، باتس، باتو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بادارنگ
تصویر بادارنگ
بالنگ، میوه ای از خانوادۀ مرکبات با طعم شیرین و پوست زبر و ضخیم و زرد رنگ برای تهیه مربا، ترنج، اترج، بادرنج، بادرنگ، واترنگ، وارنگ، باتس، باتو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از واذارنگ
تصویر واذارنگ
باد رنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وادادن
تصویر وادادن
تسلیم شدن، ول شدن، شل شدن مثلاً وادادن گچ، دادن، پس دادن، بازدادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وادادن
تصویر وادادن
پس دادن، باز دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وادادن
تصویر وادادن
پس دادن، جدا شدن، سست شدن، شل شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وادان
تصویر وادان
(پسرانه)
نام روستایی در نزدیکی دماوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از وادار
تصویر وادار
مجبور، مکلف
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از وادار
تصویر وادار
ویژگی آنکه به کاری واداشته شده
وادار کردن: کسی را به کاری برانگیختن، تحریک کردن، مجبور کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وادار
تصویر وادار
برانگیختن، بازداشت، منع، حفظ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وادار
تصویر وادار
ناگزیر به انجام کاری یا پذیرش چیزی
فرهنگ فارسی معین