جدول جو
جدول جو

معنی واخیده - جستجوی لغت در جدول جو

واخیده
ویژگی پشم یا پنبۀ حلاجی شده
تصویری از واخیده
تصویر واخیده
فرهنگ فارسی عمید
واخیده
(دَ / دِ)
از هم جدا کرده. (برهان). جدا کرده. (آنندراج) (انجمن آرای ناصری) (منتهی الارب) ، برزده. (آنندراج) (انجمن آرای ناصری). پشم و پنبۀ برزده و حلاجی کرده را گویند. (برهان) (رشیدی) (جهانگیری). حلاجی کرده. (آنندراج) (انجمن آرای ناصری). حلاجی شده. (منتهی الارب). زده. فلخیده. فلخمیده. حلیج. محلوج. مندوف. منفوش. شیده: تنفش، واخیده شدن پشم و موی و پنبه. بوهه، صوف واخیدۀ دوات که هنوز تر نکرده باشند. دجر، واخیده نشدن. (منتهی الارب).
- واخیده شدن، حلاجی شدن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
واخیده
از هم جدا کرده، منقوش شده، زده، محلوج
تصویری از واخیده
تصویر واخیده
فرهنگ لغت هوشیار
واخیده
((دِ))
از هم جدا کرده
تصویری از واخیده
تصویر واخیده
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بالیده
تصویر بالیده
(دخترانه)
رشد و نمو کرده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شاهیده
تصویر شاهیده
(دخترانه و پسرانه)
پارسا، پرهیزکار، نیکوکار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دامیده
تصویر دامیده
بالارفته، بربادرفته، بادبرده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غالیده
تصویر غالیده
غلتیده، غلت خورده، غلت زده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سابیده
تصویر سابیده
کوبیده و نرم شده، سوده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مانیده
تصویر مانیده
مانده، باقی گذاشته، برای مثال نماندم به کین تو مانیده چیز / به رنج اندرم تا جهان است نیز (فردوسی۲ - ۱۳۹۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خوابیده
تصویر خوابیده
به خواب رفته، خفته، در حال خواب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از واخیدن
تصویر واخیدن
پنبه را از پنبه دانه جدا کردن، پنبه زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فاخیده
تصویر فاخیده
ازهم جداشده، پنبۀ حلاجی شده
فرهنگ فارسی عمید
(دَ / دِ)
واخیده. (ناظم الاطباء). برکنده، حلاجی شده، گردآورده. رجوع به فاخیدن شود
لغت نامه دهخدا
(نَ گِ رِ تَ)
از هم جدا کردن. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (مؤید الفضلاء) ، جدائی نمودن. (برهان) (ناظم الاطباء) ، پشم و پنبه برزده از هم جدا کردن. (آنندراج) (انجمن آرای ناصری). پنبه زدن و پاک کردن آن. (ناظم الاطباء). حلاجی کردن. (آنندراج). انتقاش. نقش. زدن. فلخیدن. فلخمیدن. (یادداشتهای مؤلف) : تنفیش، واخیدن پشم و پنبه و موی. (منتهی الارب) (المصادر زوزنی). تسبیح، واخیدن پشم و پنبه یعنی پیچیدن از بهر تافتن و ریسیدن. (مجمل اللغه) ، براق شدن. (از یادداشتهای مؤلف) ، جستن مرغ به منقار پرهای خود را. (از یادداشت مؤلف). واخیدن مرغ پر و موی خود را. (از یادداشت مؤلف) ، واخیدن موی را، خوار کردن. (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(خَ دَ / دِ)
نعت فاعلی از واخیدن. پنبه زن. حلاج. نداف. نفاش
لغت نامه دهخدا
(نَظْ ظا رَ / رِ کُ)
پخش شده پس از چیدن ومرتب شدن. به هم خورده پس از آنکه چیده شده باشد
لغت نامه دهخدا
تصویری از واخنده
تصویر واخنده
پنبه زن نداف حلاج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوابیده
تصویر خوابیده
بخواب رفته نایم، آرام گرفته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاریده
تصویر شاریده
منفجر، انفجار، جاری شده، ریخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سواخیه
تصویر سواخیه
آب و گل بسیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاخیره
تصویر تاخیره
بخت و طالع و سرنوشت را گویند. و بمعنی نصیب و قسمت هم هست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تابیده
تصویر تابیده
درخشیده، نوری تابیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داخیدن
تصویر داخیدن
از هم جدا کردن چیزی، پراکنده کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساویده
تصویر ساویده
سائیده و براده شده و خرد شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاییده
تصویر جاییده
جویده جاویده
فرهنگ لغت هوشیار
سوده کوبیده نرم شده، بهم مالیده، سوهان شده، زدوده شده صیقل شده، اره شده، فرسوده، لندوده مالیده، گداخته مذاب، لمس شده، تلاقی کرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سابیده
تصویر سابیده
ساییده رنگ سابیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واچیده
تصویر واچیده
برچیده شده (بساط)، جدا کرده پنبه دانه از پنبه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالیده
تصویر بالیده
نمو کرده، بلند شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واخیدن
تصویر واخیدن
از هم جدا کردن، پشم و پنبه را از هم جدا کردن پنبه زدن حلاجی کردن: (تنفیش واخیدن پشم و پنبه و موی)، براق، جستن مرغ بمنقار پرهای خود را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واخیدن
تصویر واخیدن
((دَ))
از هم جدا کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از داویده
تصویر داویده
مدعا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نامیده
تصویر نامیده
موسوم
فرهنگ واژه فارسی سره
مجرای باد، جایی که باد از آن عبور کند
فرهنگ گویش مازندرانی