جدول جو
جدول جو

معنی واخواستن - جستجوی لغت در جدول جو

واخواستن
(تَ کَ دَ)
بازخواستن. بازگرفتن:
داد تو واخواهم از هر بیخبر
داد که دهد جز خدای دادگر.
مولوی.
هرچه که نتوانی از آن خاستن
زشت بود دادن و واخواستن..
طفل بود کز خرد ناتوان
هرچه دهد بازستاند روان.
امیرخسرو
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از درخواستن
تصویر درخواستن
خواستن، خواهش کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فاخواستن
تصویر فاخواستن
واخواستن، بازخواستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از واخواست
تصویر واخواست
بازخواست، جویا شدن علت تقصیر و گناه کسی، مؤاخذه، سرزنش، در علم حقوق اعتراض به عدم پرداخت اسناد تجاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناخواسته
تصویر ناخواسته
طلب نشده، بدون خواهش، درخواست نشده
فرهنگ فارسی عمید
(کَم م)
نخواستن. نطلبیدن. طلب نکردن. تقاضا نکردن. درخواست نکردن
لغت نامه دهخدا
(لَ کا)
بازخواست. (آنندراج) (غیاث اللغات). مؤاخذه:
نانش مفرست بیش کز تو
واخواست کند به حشر یزدان.
خاقانی.
خاقانی وار خط واخواست
بر عالم بوالعجب کشیدم.
خاقانی.
جز این از منت هیچ واخواست نیست
که در یک ترازو دو من راست نیست.
نظامی.
واخواستی از تو بر دلم هست
و آن را به گره نمی توان بست.
نظامی.
هرچه رضای تو بجز راست نیست
با تو کسی را سر واخواست نیست.
نظامی.
حافظ به ادب باش که واخواست نباشد
گر شاه پیامی به غلامی نفرستاد.
حافظ.
، محاسبه، مطالبه. (آنندراج) (غیاث) ، اعتراض. (از واژه های نو فرهنگستان) ، اصطلاحی بانکی است. و آن وصول نشدن چک سفته است به علت عدم پرداخت وجه مورد تعهد در چک و سفته از جانب متعهد
لغت نامه دهخدا
تصویری از وام خواستن
تصویر وام خواستن
وام، قرض کردن: (تومرا رنگ و بوی وام مده گر ز تو رنگ و بوی خواهم وام) (فرخی عبد. . 229)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واخواست
تصویر واخواست
موخذه، بازخواست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وا خواستن
تصویر وا خواستن
باز خواست کردن باز خواست باز گرفتن: (داد تو وا خواهم از هر بی خبر داد که دهد جز خدای دادگر) (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وا خواست
تصویر وا خواست
باز خواست اعتراض: (جز این با منت هیچ وا خواست نیست که دیک ترازو دو من راست نیست) (نظامی)، اعتراض صاحب سند یا برات کش بهنگامی که برات نکول شود و یا از پرداخت آن خود داری گردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بارخواستن
تصویر بارخواستن
اجازه، اذن، دستوری، رخصت دخول و ورود طلبیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فا خواستن
تصویر فا خواستن
باز خواستن باز خواست کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراخواستن
تصویر فراخواستن
کسی را خواستن احضار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناخواسته
تصویر ناخواسته
بدون تقاضا، خواهش نکرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناخواسته
تصویر ناخواسته
((خا تِ))
برخلاف اراده و خواست شخصی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فاخواستن
تصویر فاخواستن
((خا تَ))
بازخواستن، باز خواست کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از واخواست
تصویر واخواست
((خا))
بازخواست، اعتراض، برگشت، اعتراض دارنده چک یا برات هنگامی که با عدم وصول روبرو شود، پرتست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناخواسته
تصویر ناخواسته
آلتن، اجباری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ناخواسته
تصویر ناخواسته
Unsolicited, Unwittingly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ناخواستنی
تصویر ناخواستنی
Inconvenient
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ناخواسته
تصویر ناخواسته
непроханий , ненавмисно
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ناخواستنی
تصویر ناخواستنی
unbequem
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ناخواسته
تصویر ناخواسته
unaufgefordert, unbewusst
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ناخواستنی
تصویر ناخواستنی
ongemakkelijk
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ناخواسته
تصویر ناخواسته
ongevraagd, onbewust
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ناخواستنی
تصویر ناخواستنی
незручний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ناخواستنی
تصویر ناخواستنی
niewygodny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ناخواستنی
تصویر ناخواستنی
неудобный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ناخواسته
تصویر ناخواسته
непрошеный , невольно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ناخواسته
تصویر ناخواسته
niezamówiony, nieświadomie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ناخواستنی
تصویر ناخواستنی
inconveniente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ناخواستنی
تصویر ناخواستنی
inconveniente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ناخواسته
تصویر ناخواسته
não solicitado, inconscientemente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ناخواسته
تصویر ناخواسته
no solicitado, involuntariamente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی