جدول جو
جدول جو

معنی واجد - جستجوی لغت در جدول جو

واجد
(پسرانه)
دارنده، دارا، از نامهای خداوند
تصویری از واجد
تصویر واجد
فرهنگ نامهای ایرانی
واجد
دارا
تصویری از واجد
تصویر واجد
فرهنگ واژه فارسی سره
واجد
دارنده، دارا، در تصوف ویژگی سالکی که در حالت وجود است، از نام های خداوند
تصویری از واجد
تصویر واجد
فرهنگ فارسی عمید
واجد
دارنده، دارا
تصویری از واجد
تصویر واجد
فرهنگ لغت هوشیار
واجد
((جِ))
یابنده، دارنده
تصویری از واجد
تصویر واجد
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از واجده
تصویر واجده
جدا، مشخص، علیحده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تواجد
تصویر تواجد
شور و وجد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تواجد
تصویر تواجد
طلب یا اظهار وجد کردن از روی تکلف، اظهار وجد و شادمانی کردن، شور و وجد کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تواجد
تصویر تواجد
((تَ جُ))
شور نمودن، وجد کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نواجد
تصویر نواجد
((نَ جِ))
دندان های پس از دندان نیش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ساجد
تصویر ساجد
(پسرانه)
سجده کننده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ماجد
تصویر ماجد
(پسرانه)
دارای مجد و بزرگی، بزرگوار، از نامهای خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از واحد
تصویر واحد
(پسرانه)
یگانه، آنکه در نوع خود بی نظیر و منحصر به فرد است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از والد
تصویر والد
پدر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از وارد
تصویر وارد
درون
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از واحد
تصویر واحد
یکا، یگانه، یکتا، بخش، یگان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از واجب
تصویر واجب
بایسته، بایا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ساجد
تصویر ساجد
سجده کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماجد
تصویر ماجد
بزرگوار، گرامی، خوش خو، بخشنده، جوانمرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از واحد
تصویر واحد
اولین عدد صحیح، یک، ویژگی چیزهایی که یکی محسوب می شوند، یک، یگانه مثلاً همۀ آن ها مسلک واحدی داشتند، هر یک از خانه های یک ساختمان، مقدار درسی که دانشجو یا دانش آموز در یک نیمسال می گذراند، یکتا، بی نظیر، بخشی از یک اداره، در فقه ویژگی خبری که متواتر نباشد، از نام ها و صفات خداوند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از والد
تصویر والد
پدر، مردی که فرزند داشته باشد، سرپرست و بزرگتر خانواده، ابا، آتا، اب، بابو، اتا، بابا، ابی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماجد
تصویر ماجد
بزرگوار و گرامی، بخشنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واقد
تصویر واقد
چشم، بر زمین زننده افکننده، تابناک فروزان تابناک مشتعل
فرهنگ لغت هوشیار
آینده در آینده، رونده نزد کسی بر سویی آینده آینده، نزد کسی رونده جمع (عربی) وفود اوفاد وفد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واعد
تصویر واعد
نوید دهنده، وعده دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از والد
تصویر والد
پدر، بابا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واحد
تصویر واحد
یگانه، یکتا، بینظیر، تنها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واجن
تصویر واجن
سنگلاخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واجف
تصویر واجف
تپان ناآرام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واجس
تصویر واجس
دلگذشت یاد آی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واجز
تصویر واجز
کوتاه: سخن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واجب
تصویر واجب
لازم، ناگریز، حتم، حتمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وارد
تصویر وارد
ورود کننده، رسیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هاجد
تصویر هاجد
خوابیده، شب زنده دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساجد
تصویر ساجد
((جِ))
سجده کننده
فرهنگ فارسی معین