معنی واجد
واجد
((جِ))
یابنده، دارنده
تصویر واجد
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با واجد
واجد
واجد
دارنده، دارا، از نامهای خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
واجد
واجد
دارا
فرهنگ واژه فارسی سره
واجد
واجد
دارنده، دارا، در تصوف ویژگی سالکی که در حالت وجود است، از نام های خداوند
فرهنگ فارسی عمید
واجد
واجد
دارنده، دارا
فرهنگ لغت هوشیار
واجد
واجد
حائز، دارا، دارنده، توانگر، غنی، منعم، پیچک، عشقه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
ساجد
ساجد
سجده کننده
فرهنگ نامهای ایرانی
ماجد
ماجد
دارای مجد و بزرگی، بزرگوار، از نامهای خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
واحد
واحد
یگانه، آنکه در نوع خود بی نظیر و منحصر به فرد است
فرهنگ نامهای ایرانی
والد
والد
پدر
فرهنگ واژه فارسی سره