بخشنده. جواد: رجل ٌ وابل. (از اقرب الموارد) ، باران بزرگ قطره. (غیاث) (منتهی الارب) (ترجمان علامۀ جرجانی ص 102) (مهذب الاسماء) (دهار). باران سخت. باران تند. باران درشت قطره. رگبار، باران تند بزرگ قطره: نگار من چو حال من چنین دید ببارید از مژه باران وابل. منوچهری. گر چه شمسی نه ابر، عالم را از کف راد تست وابل و رش. سوزنی. سپهر منصب و تمکین علای دولت و دین سحاب رأفت و باران رحمت وابل. سعدی
بخشنده. جواد: رجل ٌ وابل. (از اقرب الموارد) ، باران بزرگ قطره. (غیاث) (منتهی الارب) (ترجمان علامۀ جرجانی ص 102) (مهذب الاسماء) (دهار). باران سخت. باران تند. باران درشت قطره. رگبار، باران تند بزرگ قطره: نگار من چو حال من چنین دید ببارید از مژه باران وابل. منوچهری. گر چه شمسی نه ابر، عالم را از کف راد تست وابل و رش. سوزنی. سپهر منصب و تمکین علای دولت و دین سحاب رأفت و باران رحمت وابل. سعدی
مؤلف تاج العروس گوید: جد هشام بن یونس اللؤلوی المحدث، از او حدیث کرد و حفید او اسحاق بن ابراهیم از جد خود حدیث نقل کرد و از ابوالقاسم بن النحاس المقری نقل حدیث کرده است. - انتهی. در منتهی الارب آمده: وابل، نام جد حجاج بن یونس لؤلؤی محدث (کذا)
مؤلف تاج العروس گوید: جد هشام بن یونس اللؤلوی المحدث، از او حدیث کرد و حفید او اسحاق بن ابراهیم از جد خود حدیث نقل کرد و از ابوالقاسم بن النحاس المقری نقل حدیث کرده است. - انتهی. در منتهی الارب آمده: وابل، نام جد حجاج بن یونس لؤلؤی محدث (کذا)
جمع واژۀ تابل و تابل و توبل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مصالح طعام، مثل زیره وقرنفل و فلفل و غیره. (غیاث اللغات) (آنندراج). اشیاء خشکی است که در دیگ کنند جهت خوش طعمی غذا. (از بحر الجواهر). اسم اصطلاحی ادویۀ یابسه است که در اطعمه کنند مثل گشنیز و زیره و امثال آن. (تحفۀ حکیم مؤمن). چیزهایی است که برای خوش طعمی یا خوش بوئی در طعام کنند چون گشنیز و زیره و نعناع و شبت و امثال آن.آنچه از یابسات که بدان غذا را خوشبوی کنند. و از ابزار بدان جدا شود که توابل خشک و ابزار تر باشد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : در طبیخ ایشان توابل گرم بیش باید کرد چون پلپل و خردل و زیره و کرویا و سیر. (ذخیرۀ خوارزمشاهی از یادداشت ایضاً) ... و توابل گرم چون پلپل و زنجبیل و دارچین و بجای آب ماءالعسل... (ذخیرۀ خوارزمشاهی). قدید به سبب توابل که بر وی کرده باشند گرمتر باشد (از نمک سود) ... واگر نخست گوشت تازه را یک شب به سرکه اندر نهند پس دیگر روز توابل کنند بدان گرمی نباشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). دفع مضرت (شراب سپید و تنک) با سپیدباها و توابل و تباهه خشک (؟) کنند تا زیان ندارد. (نوروزنامۀ منسوب به خیام). دفع مضرتش با گوشتابه و قلیه با توابل و افزار بسیار کنند. (نوروزنامه ایضاً). رجوع به تابل و توبل شود
جَمعِ واژۀ تابِل و تابَل و توبَل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مصالح طعام، مثل زیره وقرنفل و فلفل و غیره. (غیاث اللغات) (آنندراج). اشیاء خشکی است که در دیگ کنند جهت خوش طعمی غذا. (از بحر الجواهر). اسم اصطلاحی ادویۀ یابسه است که در اطعمه کنند مثل گشنیز و زیره و امثال آن. (تحفۀ حکیم مؤمن). چیزهایی است که برای خوش طعمی یا خوش بوئی در طعام کنند چون گشنیز و زیره و نعناع و شبت و امثال آن.آنچه از یابسات که بدان غذا را خوشبوی کنند. و از ابزار بدان جدا شود که توابل خشک و ابزار تر باشد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : در طبیخ ایشان توابل گرم بیش باید کرد چون پلپل و خردل و زیره و کرویا و سیر. (ذخیرۀ خوارزمشاهی از یادداشت ایضاً) ... و توابل گرم چون پلپل و زنجبیل و دارچین و بجای آب ماءالعسل... (ذخیرۀ خوارزمشاهی). قدید به سبب توابل که بر وی کرده باشند گرمتر باشد (از نمک سود) ... واگر نخست گوشت تازه را یک شب به سرکه اندر نهند پس دیگر روز توابل کنند بدان گرمی نباشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). دفع مضرت (شراب سپید و تنک) با سپیدباها و توابل و تباهه خشک (؟) کنند تا زیان ندارد. (نوروزنامۀ منسوب به خیام). دفع مضرتش با گوشتابه و قلیه با توابل و افزار بسیار کنند. (نوروزنامه ایضاً). رجوع به تابل و توبل شود
ابن الاشفع. در تاریخ گزیده چ عکسی ص 24 چنین آمده است: ’وابله بن الاشفع در سنۀ خمس و ثمانین به شام درگذشت’. ولی درست به نظر نمیرسد و ظاهراً تحریفی از وائله بن الاسقع است. رجوع به وائله بن الاسقع شود
ابن الاشفع. در تاریخ گزیده چ عکسی ص 24 چنین آمده است: ’وابله بن الاشفع در سنۀ خمس و ثمانین به شام درگذشت’. ولی درست به نظر نمیرسد و ظاهراً تحریفی از وائله بن الاسقع است. رجوع به وائله بن الاسقع شود
محمد بن اسحاق بن محمد بن الطبل بن وابل الازدی الوابلی مکنی به ابوبکر - منسوب به وابل نیای بنی وابل - الانباری. از اهل انبارو از محدثان بود از احمد بن یعقوب القریحی حدیث سماع کرد. و ابوعبدالله محمد بن عبدالله الصوری از او روایت دارد و متذکر شده است که از او به سال 418 هجری قمری در انبار سماع کرده است و گفته است وفات وابلی هم در همانسال بوده است. (انساب سمعانی ورق 575 الف). در کشف الظنون چ دوم ج 2 ستون 1399 تحت عنوان ’کتاب الانابه’ او را چنین معرفی کرده است: ’ابوبکر محمد بن اسحاق بن الطل من وابل المحدث متوفی به سال 431 هجری قمری’
محمد بن اسحاق بن محمد بن الطبل بن وابل الازدی الوابلی مکنی به ابوبکر - منسوب به وابل نیای بنی وابل - الانباری. از اهل انبارو از محدثان بود از احمد بن یعقوب القریحی حدیث سماع کرد. و ابوعبدالله محمد بن عبدالله الصوری از او روایت دارد و متذکر شده است که از او به سال 418 هجری قمری در انبار سماع کرده است و گفته است وفات وابلی هم در همانسال بوده است. (انساب سمعانی ورق 575 الف). در کشف الظنون چ دوم ج 2 ستون 1399 تحت عنوان ’کتاب الانابه’ او را چنین معرفی کرده است: ’ابوبکر محمد بن اسحاق بن الطل من وابل المحدث متوفی به سال 431 هجری قمری’
مغرب مقابل خراسان بمعنی مشرق: (مهر و مه او را دو طفلانند اینک هردورا گاهواره بابل و مولد خراسان آمده) (خاقانی) درختی از تیره پروانه واران که دارای برگهای دو ردیفی میباشد (نظیر برگ اقاقیا)، یک گونه از این گیاه در مکزیک و یک گونه در افریقا و یک گونه هم در دیگر نواحی گرم دنیا شناخته شده از جمله در جنوب ایران این درخت جز درختان زمینی کاشته میشود. الیاف این گیاه را برای کاغذ سازی مصرف میکنند ببل درمان عقرب
مغرب مقابل خراسان بمعنی مشرق: (مهر و مه او را دو طفلانند اینک هردورا گاهواره بابل و مولد خراسان آمده) (خاقانی) درختی از تیره پروانه واران که دارای برگهای دو ردیفی میباشد (نظیر برگ اقاقیا)، یک گونه از این گیاه در مکزیک و یک گونه در افریقا و یک گونه هم در دیگر نواحی گرم دنیا شناخته شده از جمله در جنوب ایران این درخت جز درختان زمینی کاشته میشود. الیاف این گیاه را برای کاغذ سازی مصرف میکنند ببل درمان عقرب