- هیولانی
- وابسته بهیولی منسوب به هیولی
معنی هیولانی - جستجوی لغت در جدول جو
- هیولانی
- مادی
- هیولانی
- مادی، جسمی، ظاهری
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
از ریشه یونانی سازایی ماتگدانی
عروسی نکاح
عروسی
عروسی
دارو فروش دارو شناس، گیاهشناس منسوب به صیدله گیاه شناس، دارو فروش. عطر فروش، عطار
عروسی، ازدواج، جشنی که به مناسبت ازدواج دو نفر برگذار می شود، طو، بیوگانی، عرس، زلّه، طوی
عروسی، ازدواج، جشنی که به مناسبت ازدواج دو نفر برگذار می شود، طوی، طو، زلّه، پیوگانی، عرس برای مثال ساخت آنگه یکی بیوگانی / هم بر آیین و رسم یونانی (عنصری - ۳۷۰)
جانوری، ددوش
هندسی
منسوب بدیوان درباری و دربار پادشاه
پارسی تازی گشته گیلانی گردناک
جانوری
آش بلغور
مربوط به حیوان مانند حیوان، حیوان بودن
دیر، دراز دور و دراز رخته دراز طویل، دیر. ممتد، دراز
منسوب به گیلان از مردم گیلان
منسوب به لیوان آنچه در لیوان ریزند بستنی لیوانی
منسوب به یونان، ازمردم یونان
دراز، طویل، دیر
آش آرد، آش بلغور
دراز، بلند، کشیده، برای مثال با چنین کوتهی عمر بیان نتوان کرد / قصۀ طول امل را که سخن طولانی ا ست (سلیم - لغتنامه - طول امل)
Animal
Longwinded
Emotional, Manic
emocional, maníaco
животный
растянутый
emocional, maníaco
tierisch
langatmig