جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با هیولانی

هیولانی

هیولانی
منسوب به هیولی. (از اقرب الموارد). ’هیولا’ که مادۀ هر شی ٔ را گویند و در حالت نسبت نون زاید هم می آورند چنانکه در حقانی و ربانی و روحانی الف و نون زاید است. (غیاث اللغات). مادی. جسمانی:
با تو از قوت هیولانی
ستد و داد روح حیوانی.
سنایی.
ز مردمان مشمر خویشتن به هیأت و شکل
که مردمی نه همین هیکل هیولانی ست.
انوری.
تو را که صورت جسم تو را هیولانی ست
چو جوهر ملکی در لباس انسانی.
حافظ.
به کنه جوهر ذات تو چون رسم هیهات
هنوز طفل صفت عقل من هیولانی.
طالب آملی (از آنندراج).
- عقل هیولانی. رجوع به عقل شود
لغت نامه دهخدا

هیولائی

هیولائی
منسوب به هیولا:
جوانمردی و لطف و آدمیت
همین نقش هیولائی مپندار.
سعدی
لغت نامه دهخدا

صیدلانی

صیدلانی
دارو فروش دارو شناس، گیاهشناس منسوب به صیدله گیاه شناس، دارو فروش. عطر فروش، عطار
فرهنگ لغت هوشیار