جدول جو
جدول جو

معنی هیزی - جستجوی لغت در جدول جو

هیزی
قحبگی، رجوع به هیز شود
لغت نامه دهخدا
هیزی
ناپاکی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هیدی
تصویر هیدی
(پسرانه)
آهسته، پاورچین (نگارش کردی: هدی)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پیزی
تصویر پیزی
مقعد، دبر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از همزی
تصویر همزی
هم شان، هم رتبه، هم قدر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هیری
تصویر هیری
گل همیشه بهار، گل شب بو، گیاهی زینتی باساقۀ بلند و گل هایی به رنگ های مختلف
شب انبوی، خیرو، خیری، زراوشان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هیپی
تصویر هیپی
افسردگی و حالت مالیخولیایی، جوانانی که نوعی قلندری و بی بند و باری را در پیش گرفته موی سر و ریش را اصلاح نمی کنند و لباس هایی شبیه لباس های زنانه بر تن می کنند و مسلکشان دوست داشتن و عشق ورزیدن است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دیزی
تصویر دیزی
ظرف سفالی یا سنگی استوانه شکل که در آن آبگوشت طبخ می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هیزم
تصویر هیزم
چوب خشک یا شاخۀ خشک درخت که به درد سوزاندن می خورد، هیمه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میزی
تصویر میزی
مازو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هیزم
تصویر هیزم
چوب خشک یا شاخه خشک درخت که بدرد سوزاندن میخورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هییی
تصویر هییی
مرد نیکو پیکر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همزی
تصویر همزی
هم شان، همقدر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هیچی
تصویر هیچی
رایگان، مفت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیزی
تصویر لیزی
لغزندگی لغزانی، لزجی چسبندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیزی
تصویر دیزی
ظرف سفالی یا سنگی استوانه ای شکل که در آن آبگوشت درست می کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیزی
تصویر پیزی
مقعد، دبر، نشین
فرهنگ لغت هوشیار
تیزبودن تندبودن مقابل کندی، حدت طعم (فلفل زنجبیل و غیره)، زنجبیل، یکی ازآهنگهای موسیقی. یا تیزی با خرز. پرده ایست از موسیقی قدیم. یاتیزی راست. نغمه ایست ازموسیقی قدیم گردانیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیزی
تصویر شیزی
پارسی تازی گشته شیز شز (آبنوس)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیزی
تصویر پیزی
انتهای روده راست که به مقعد می رسد
پیزی کاری را نداشتن: جرئت یا عرضه انجام دادن کاری را نداشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دیزی
تصویر دیزی
ظرف سفالین یا سنگی که در آن معمولاً آبگوشت پزند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از همزی
تصویر همزی
((هَ))
هم شأن، هم رتبه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هیزم
تصویر هیزم
((هِ زُ))
هیمه، چوبی که برای سوختن به کار می رود
هیزم تر به کسی فروختن: کنایه از بدی کردن به کسی و خصومت اورا برانگیختن
فرهنگ فارسی معین
هر یک از کسانی که در مخالفت با عادت و رسوم موجود در جامعه خود (خاصه در غرب) به بلند کردن مو و پوشیدن لباس های غیرعادی، مصرف مواد مخدر به همراه دیگر هم فکران خود روی می آورند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تیزی
تصویر تیزی
Keenness, Acuteness, Incisiveness, Sharpness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تیزی
تصویر تیزی
acuité, incisivité, netteté
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تیزی
تصویر تیزی
острота , проницательность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تیزی
تصویر تیزی
Schärfe, Scharfsinn
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تیزی
تصویر تیزی
гострота
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تیزی
تصویر تیزی
ostrość, przenikliwość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تیزی
تصویر تیزی
尖锐 , 敏锐 , 锐度
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تیزی
تصویر تیزی
acuidade, incisividade, perspicácia, nitidez
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تیزی
تصویر تیزی
acutezza, incisività, nitidezza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تیزی
تصویر تیزی
agudeza, incisividad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تیزی
تصویر تیزی
scherpte
دیکشنری فارسی به هلندی