جدول جو
جدول جو

معنی هیات - جستجوی لغت در جدول جو

هیات
شکل، پیکر، وضع طرز صورت ظاهر: باید که داعی برهیت جمیله باشد، مراد از هیات در کلمات شیخ اشراق همان عرض است در کلمات فلاسفه مشا. ناصرخسرو گوید: اماهیات آن است که اشخاص بدان ازیکدیگر جداشوند خاصه اندر مردم باآنکه بصورت همه یکی اند. یا هیات ظلمانیه. مراد اعراض جسمانی است که مقولات نه گانه عرض باشد، یا هیات ظلمانیه جسمانیه. مراداعراض جسمانیه اند. یا هیات نوریه. مراد انوار عرضیه است، علمی است که بحث از احوال ستارگان یعنی بحث از وضع آنها نسبت بیکدیگر و شکل آنها و قوانین ثابت حرکت آنها می نماید
فرهنگ لغت هوشیار
هیات
انجمن
تصویری از هیات
تصویر هیات
فرهنگ واژه فارسی سره
هیات
پیکر، ریخت، شکل، قیافه، هیئت، عرض
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هیئت
تصویر هیئت
(پسرانه)
شکل، ساختار و صورت ظاهری هر چیز یا هر کس
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هیبت
تصویر هیبت
(پسرانه)
رعب، جلال، شکوه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آیات
تصویر آیات
آیت ها، نشانه ها، جمع واژۀ آیت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیات
تصویر نیات
نیت ها، قصدها، عزم ها، آهنگ ها، جمع واژۀ نیت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیات
تصویر بیات
ویژگی نان شب مانده
در موسیقی گوشه هایی در چند دستگاه مثلاً بیات اصفهان، بیات ترک
بیات ترک: در موسیقی از متعلقات دستگاه شور
بیات زند: در موسیقی از متعلقات دستگاه شور، بیات ترک
بیات کرد: در موسیقی از متعلقات دستگاه شور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حیات
تصویر حیات
زیستن، زنده بودن، مقابل ممات، زندگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هیبت
تصویر هیبت
مخافت، ترس و بیم، شکوه و بزرگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حیات
تصویر حیات
حیه ها، زنده ها، مارها، افعی ها، جمع واژۀ حیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هیئات
تصویر هیئات
هیئت ها، کیفیت ها، شکل ها و صور چیزها، حال ها، شکل ها، صورت ها، عده ها و دسته ای از مردم، جمع واژۀ هیئت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هدات
تصویر هدات
هادی ها، هدایت کننده ها، راه راست نمایان، رهنماها، پیشواها، جمع واژۀ هادی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هیاج
تصویر هیاج
برانگیختن، کارزار کردن، جنگ کردن، کارزار
فرهنگ فارسی عمید
(مَ هََ)
جمع واژۀ مهاه. (منتهی الارب). رجوع به مهاه شود
لغت نامه دهخدا
(لَ هََ)
جمع واژۀ لهاه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(تَ هی یا)
جمع واژۀ تهیه. (ناظم الاطباء). رجوع به تهیه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از هتات
تصویر هتات
پر گوی یاوه گوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرات
تصویر هرات
نیکبخت و نام بخت نیک نام شهری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هبات
تصویر هبات
جمع هبه، بخشش ها، دهش ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیات
تصویر نیات
جمع نیت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هیئت
تصویر هیئت
شکل و صورت، کیفیت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هیهات
تصویر هیهات
دور است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هیبت
تصویر هیبت
ترس وبیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هثات
تصویر هثات
دروغگوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هیام
تصویر هیام
شیفتگی شیدایی شوریدگی شوریدگان شیفتگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیات
تصویر سیات
بدی ها گناهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیات
تصویر حیات
عمر، زیست، زندگانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیات
تصویر دیات
جمع دیه، خونبها ها عدد اصلی (10) پس از نه دو پنج عشره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آیات
تصویر آیات
نشانها، علامتها، جمع آیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیات
تصویر بیات
شب زنده داری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هیبت
تصویر هیبت
بزرگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هیئت
تصویر هیئت
دسته، ریخت، گروه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آیات
تصویر آیات
نشانه ها، نشانی ها، نشانه ها، نشان ها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حیات
تصویر حیات
زندگی
فرهنگ واژه فارسی سره