یازدهمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۱۲۳ آیه لتۀ سوخته که روی سنگ آتش زنه بگذارند و چخماق بزنند تا آتش بگیرد، آتش گیره جامه ای که نزدیک به سوختن رسیده و زرد شده باشد
یازدهمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۱۲۳ آیه لتۀ سوخته که روی سنگ آتش زنه بگذارند و چخماق بزنند تا آتش بگیرد، آتش گیره جامه ای که نزدیک به سوختن رسیده و زرد شده باشد
راه، طریق، هنجار، قاعده و قانون، برای مثال گشاده بر ایشان و بر کار من / به هر نیک و بد هند و هنجار من (فردوسی - لغت نامه - هند) وجود دارند، هستند، برای مثال از مرد خرد پرس ازیرا / جز تو به جهان خردوران هند (ناصرخسرو - ۲۴) در فوتبال برخورد دست هر یک از بازیکنان غیر از دروازه بان به توپ که خطا محسوب می شود، Hand به معنای دست
راه، طریق، هنجار، قاعده و قانون، برای مِثال گشاده بر ایشان و بر کار من / به هر نیک و بد هند و هنجار من (فردوسی - لغت نامه - هند) وجود دارند، هستند، برای مِثال از مرد خِرَد پُرس ازیرا / جز تو به جهان خِرَدوَران هَند (ناصرخسرو - ۲۴) در فوتبال برخورد دست هر یک از بازیکنان غیر از دروازه بان به توپ که خطا محسوب می شود، Hand به معنای دست
زردچوبه، غدۀ زیرزمینی و زرد رنگ گیاهی علفی با برگ های بیضی شکل به همین نام که به عنوان ادویه و دارو مصرف می شود، این غده ها در اطراف ساقۀ زیرزمینی تولید می شود، زرچوبه، دارزرد
زَردچوبه، غدۀ زیرزمینی و زرد رنگ گیاهی علفی با برگ های بیضی شکل به همین نام که به عنوان ادویه و دارو مصرف می شود، این غده ها در اطراف ساقۀ زیرزمینی تولید می شود، زَرچوبه، دارزَرد
سگ آبی، حیوانی پستاندار از راستۀ جوندگان با سر گرد، گوشهای کوچک، پاهای پرده دار، دم پهن پوست لطیف و موهای خرمایی که در آب به خوبی شنا می کند و در کنار رودخانه ها به طور دسته جمعی خانه های محکم دو طبقه برای خود می سازند، در زیر شکمش غده ای معروف به جند بیدستر یا خایۀ سگ آبی قرار دارد که در طب قدیم به کار می رفت، سگ لاب، قندس، سقلاب، بیدست، سمور آبی، بیدستر، بادستر، ویدستر
سَگِ آبی، حیوانی پستاندار از راستۀ جوندگان با سر گِرد، گوشهای کوچک، پاهای پرده دار، دم پَهن پوست لطیف و موهای خرمایی که در آب به خوبی شنا می کند و در کنار رودخانه ها به طور دسته جمعی خانه های محکم دو طبقه برای خود می سازند، در زیر شکمش غده ای معروف به جندِ بیدستر یا خایۀ سگ آبی قرار دارد که در طب قدیم به کار می رفت، سَگ لاب، قُندُس، سَقلاب، بیدَست، سَمورِ آبی، بیدَستَر، بادَستَر، ویدَستَر
ماله ای باشد که زمین شیار کرده شده را بدان هموار کنند و آن تختۀ بزرگی بود، و به این معنی با بای فارسی هم آمده است. (برهان). هپد. ماله که بدان کشت را هموار کنند، و بعضی به ذال معجمه با باء فارسی گویند، کذا فی زفان گویا. (فرهنگ نظام) (مؤید الفضلاء). هبذ. مالۀ برزگران که زمین شیار کرده را بدان هموار و برابر کنند. (ناظم الاطباء). ماله ای که زمین شیار کرده را به آن هموار سازند و به بای فارسی نیز گفته اند. (انجمن آرا). در فرهنگ سروری ذیل ’هید’ که به معنی غله برافشان است گوید: و در مؤید ’هبد’ به فتح ها و بای موحده نیز به این معنی آمده. ولی در مؤیدالفضلا چ هند این معنی دیده نشد. دکتر معین در حاشیۀ برهان ص 2314 نوشته اند: ظاهراً ’هبد’ به معنی ماله جز ’هید’ به معنی غله برافشان است و کلمه اخیر به صورت ’هسک’ هم آمده
ماله ای باشد که زمین شیار کرده شده را بدان هموار کنند و آن تختۀ بزرگی بود، و به این معنی با بای فارسی هم آمده است. (برهان). هپد. ماله که بدان کشت را هموار کنند، و بعضی به ذال معجمه با باء فارسی گویند، کذا فی زفان گویا. (فرهنگ نظام) (مؤید الفضلاء). هبذ. مالۀ برزگران که زمین شیار کرده را بدان هموار و برابر کنند. (ناظم الاطباء). ماله ای که زمین شیار کرده را به آن هموار سازند و به بای فارسی نیز گفته اند. (انجمن آرا). در فرهنگ سروری ذیل ’هید’ که به معنی غله برافشان است گوید: و در مؤید ’هبد’ به فتح ها و بای موحده نیز به این معنی آمده. ولی در مؤیدالفضلا چ هند این معنی دیده نشد. دکتر معین در حاشیۀ برهان ص 2314 نوشته اند: ظاهراً ’هبد’ به معنی ماله جز ’هید’ به معنی غله برافشان است و کلمه اخیر به صورت ’هسک’ هم آمده
دهی است از دهستان سراجو بخش مرکزی شهرستان مراغه که در 34 هزارگزی جنوب خاوری مراغه و 18/5 هزارگزی جنوب باختری شوسۀ مراغه به میانه واقع شده. منطقه ای است کوهستانی و دارای هوای معتدل سالم میباشد. جمعیت آن 165 تن ترک زبان است. از چشمه مشروب میشود و محصولاتش غلات میباشد. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان سراجو بخش مرکزی شهرستان مراغه که در 34 هزارگزی جنوب خاوری مراغه و 18/5 هزارگزی جنوب باختری شوسۀ مراغه به میانه واقع شده. منطقه ای است کوهستانی و دارای هوای معتدل سالم میباشد. جمعیت آن 165 تن ترک زبان است. از چشمه مشروب میشود و محصولاتش غلات میباشد. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
کلمه ای است که بدان اسب را زجر می کنند. (ناظم الاطباء). زجری است مر اسب را. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه). صوتی است که بدان اسب را برانند
کلمه ای است که بدان اسب را زجر می کنند. (ناظم الاطباء). زجری است مر اسب را. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه). صوتی است که بدان اسب را برانند
زعفران. (منتهی الارب). الکوکم الاصفر. (اقرب الموارد) ، گل سرخ. (منتهی الارب). الطین الاحمر. (اقرب الموارد) ، بیخ درختی است که بدان رنگ کنند. (منتهی الارب). و رنگ زرد دهد. (از اقرب الموارد)
زعفران. (منتهی الارب). الکوکم الاصفر. (اقرب الموارد) ، گل سرخ. (منتهی الارب). الطین الاحمر. (اقرب الموارد) ، بیخ درختی است که بدان رنگ کنند. (منتهی الارب). و رنگ زرد دهد. (از اقرب الموارد)
بیدستر که سگ آبی گویند و به ترکی قندز خوانند. (انجمن آرا). حیوانی است آبی، و آن در خشکی نیز می باشد و خصیۀ او را آش بچه ها و جندبیدستر میگویند. و به ترکی قندز میخوانند. (برهان). رجوع به هزدگند شود
بیدستر که سگ آبی گویند و به ترکی قندز خوانند. (انجمن آرا). حیوانی است آبی، و آن در خشکی نیز می باشد و خصیۀ او را آش بچه ها و جندبیدستر میگویند. و به ترکی قندز میخوانند. (برهان). رجوع به هزدگند شود