جدول جو
جدول جو

معنی هویس - جستجوی لغت در جدول جو

هویس
(هََ)
اندیشه. (منتهی الارب) (آنندراج) ، نهانی که در دل پنهان دارند. (منتهی الارب). آنچه در دل مخفی دارند. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
هویس
نوعی غذا آرد گندم را با روغن برشته کرده و داخل آن آب اضافه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اویس
تصویر اویس
(پسرانه)
گرگ کوچک، شخصی پارسا که از تابعین بوده است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هویت
تصویر هویت
آنچه از نام، نام خانوادگی، نام پدر و ویژگی های دیگر که شخص بدان ها شناخته می شود، حقیقت شیء یا شخص که مشتمل بر صفات جوهری او باشد، شخصیت، ذات، هستی، وجود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نویس
تصویر نویس
پسوند متصل به واژه به معنای نویسنده مثلاً دعانویس، روزنامه نویس، نامه نویس، پسوند متصل به واژه به معنای نوشته شده مثلاً پاک نویس، چرک نویس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هوید
تصویر هوید
تکۀ نمد که گرداگرد کوهان شتر می گذارند، نمدزین، جهاز شتر، برای مثال تو هنوز از راه رعنایی زبهر لاشه ای / گاه در نقش هویدی گاه در رنگ مهار (سنائی۲ - ۱۳۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هویج
تصویر هویج
ریشه ای مخروطی شکل خوراکی با اندوختۀ غذایی به رنگ زرد یا سرخ، زردک، گزر، گیاه این ریشه که دارای ساقه های باریک، برگ های بریده و گل های سفید و چتری می باشد
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
مهوّس گردانیدن. (تاج المصادر بیهقی). سخت هوسناک گردانیدن. (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از هلیس
تصویر هلیس
مارپیچ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هویج
تصویر هویج
گزر زردک از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هویه
تصویر هویه
هویت در فارسی کتامی اویش، هستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هسیس
تصویر هسیس
کوفته ریزه ریزه، سخن پنهان، سخن نرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هویت
تصویر هویت
شخصیت، ذات هستی
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته هریس دانه آرد شده پیش از آن که پخته شود طعامی که ازگوشت وحبوب ترتیب دهند وبهترین آنست که ازگندم و گوشت مرغ سازند
فرهنگ لغت هوشیار
ظروف شیر و ماست و دوغ، چوبی که بدان دوغ را جهت بر آوردن مسکه زنند شیرزنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سویس
تصویر سویس
غفلت و آگاه نبودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نویس
تصویر نویس
بنویس، مینویسم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گویس
تصویر گویس
((گَ))
ظروف شیر و ماست و دوغ، چوبی که بدان دوغ را جهت برآوردن مسکه زنند، شیرزنه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هوید
تصویر هوید
((هَ وِ یا هُ وَ))
نمدی که گرداگرد کوهان شتر می گذارند، پالان، زین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هویج
تصویر هویج
((هَ))
گیاه علفی دوساله از تیره چتریان، با ریشه راست، ساقه بی کرک یا پوشیده از تار. برگ های متناوب و گل های کوچک سفید و مجتمع به صورت چتر. ریشه این گیاه نارنجی یا زرد است و مصرف غذایی و دارویی بالا دارد، گزر، زردک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هویت
تصویر هویت
((هُ و یَّ))
شخصیت، ذات، حقیقت چیز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هویت
تصویر هویت
چبود، نام و نشان، کیستی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هویت
تصویر هویت
Identity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از هویت
تصویر هویت
identité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از هویت
تصویر هویت
Identität
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از هویت
تصویر هویت
পরিচয়
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از هویت
تصویر هویت
पहचान
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از هویت
تصویر هویت
identità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از هویت
تصویر هویت
identidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از هویت
تصویر هویت
identiteit
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از هویت
تصویر هویت
особистість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از هویت
تصویر هویت
личность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از هویت
تصویر هویت
tożsamość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از هویت
تصویر هویت
identidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی