جدول جو
جدول جو

معنی هوید

هوید((هَ وِ یا هُ وَ))
نمدی که گرداگرد کوهان شتر می گذارند، پالان، زین
تصویری از هوید
تصویر هوید
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با هوید

هوید

هوید
تکۀ نمد که گرداگرد کوهان شتر می گذارند، نمدزین، جهاز شتر، برای مِثال تو هنوز از راه رعنایی زبهر لاشه ای / گاه در نقش هویدی گاه در رنگ مهار (سنائی۲ - ۱۳۰)
هوید
فرهنگ فارسی عمید

هوید

هوید
جهاز شتر و آن بمنزلۀ پالان او است و بعضی گویند این به فتح اول و کسر ثانی است و آن گلیمی است پشم آگنده که آن را بر دور کوهان شتر درآورند. (برهان). جهاز شتر. (آنندراج) (انجمن آرا) :
گاه گویند فلان اشتر گم کرده هوید
گاه گویند فلان ترک بیفکنده کلاه.
فرخی.
برآوردم زمامش تا بناگوش
فروهشتم هویدش تا به کاهل.
منوچهری (از آنندراج).
به حلم و زیرکی و حکمت شتربانان
به شال و تنگ و پلاس و هوید و پوش و نوار.
سوزنی (از آنندراج).
رجوع به هَوید شود
لغت نامه دهخدا

هوید

هوید
گلیمی که گرداگرد کوهان شتر کشند. (انجمن آرا) (آنندراج از سروری از سامی) :
ورا جای بر زنده پیلی سپید
مهان، بر هیونان عودی هوید.
اسدی (گرشاسب نامه).
تو هنوز از روی رعنایی ز بهرلاشه ای
گاه دربند هویدی گاه دربند مهار.
سنایی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا