جدول جو
جدول جو

معنی هوشت - جستجوی لغت در جدول جو

هوشت
اشاره ی بی ادبانه، لفظی برای آگاهانیدن کسی به این منظور
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هویت
تصویر هویت
آنچه از نام، نام خانوادگی، نام پدر و ویژگی های دیگر که شخص بدان ها شناخته می شود، حقیقت شیء یا شخص که مشتمل بر صفات جوهری او باشد، شخصیت، ذات، هستی، وجود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گوشت
تصویر گوشت
گوشه ای در دستگاه نوا
فرهنگ فارسی عمید
دستمال ظریف کوچکی که برای تزئین در سمت چپ در جیب بالای کت می گذارند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غوشت
تصویر غوشت
لخت مادرزاد، برهنه، عریان، عاری، رت، عور، لوت، ورت، پتی، معرّیٰ، تهک، لچ، اوروت، لاج، متجرّد برای مثال شد به گرمابه درون یک روز غوشت / بود فربی و کلان و خوب گوشت (رودکی - ۵۳۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گوشت
تصویر گوشت
قسمتی از بافت بدن که در مهره داران روی استخوان ها و زیر پوست قرار دارد
جسم سرخ رنگی در بدن جانوران که مورد استفادۀ خوراکی انسان قرار می گیرد
گوش، عضو شنیداری بدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هوشات
تصویر هوشات
جمع هوشه، آشوب ها گروه های در آمیخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هوشه
تصویر هوشه
گروه در آمیخته، آشوب پریشانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هویت
تصویر هویت
شخصیت، ذات هستی
فرهنگ لغت هوشیار
ماده نرم و سرخ و گاه سفید که استخوانهای اندام آدمی و دیگر جانوران را پوشانیده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غوشت
تصویر غوشت
برهنه مادرزاد، آنچه که بر تن وی موی نباشد
فرهنگ لغت هوشیار
هر یک از روزهای پنجه دزدیده (خمسه مسترقه) را بنام یکی از فصلهای گاتها نامیده اند و (وهیشتواشت گاه) یا (وهشت وشت) نام روز پنجم است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوشت
تصویر شوشت
پارسی تازی گشته از شوشه با آرش: کاکل
فرهنگ لغت هوشیار
دستمال ظریفی که بعضی در جیب کوچک سمت چپ بالای کت قرار دهند جیب کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توشت
تصویر توشت
تابش و حرارت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چوشت
تصویر چوشت
کوله خاس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوشت
تصویر گوشت
((گُ وِ))
گفتن، گفتار، یکی از آوازهای شش گانه است که قدما آن را تشخیص داده اند، گواشت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نوشت
تصویر نوشت
((نِ وِ))
عمل نوشتن، نوردیدن، پیچیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هویت
تصویر هویت
((هُ و یَّ))
شخصیت، ذات، حقیقت چیز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پوشت
تصویر پوشت
((پُ ش ِ))
دستمال ظریفی که بعضی در جیب کوچک سمت چپ بالای کت قرار دهند، جیب کوچک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غوشت
تصویر غوشت
((شْ تْ))
برهنه مادرزاد، کسی که تنش مو ندارد
فرهنگ فارسی معین
بخش های نرم بدن جانوران به ویژه مهره داران که معمولاً زیر پوست قرار دارد این بخش از بدن جانوران حلال گوشت کاربرد غذایی دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هویت
تصویر هویت
چبود، نام و نشان، کیستی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هاوشت
تصویر هاوشت
طلبه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هویت
تصویر هویت
Identity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
گیر کرد، چسبید
فرهنگ گویش مازندرانی
ایستادن، بلند شدن، بیدار شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
با شتاب رفتن، گیر کردن غذا در گلو
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از هویت
تصویر هویت
identidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از هویت
تصویر هویت
identidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از هویت
تصویر هویت
tożsamość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از هویت
تصویر هویت
личность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از هویت
تصویر هویت
особистість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از هویت
تصویر هویت
identiteit
دیکشنری فارسی به هلندی