جدول جو
جدول جو

معنی غوشت

غوشت
لخت مادرزاد، برهنه، عریان، عاری، رت، عور، لوت، ورت، پتی، معرّیٰ، تهک، لچ، اوروت، لاج، متجرّد برای مثال شد به گرمابه درون یک روز غوشت / بود فربی و کلان و خوب گوشت (رودکی - ۵۳۳)
تصویری از غوشت
تصویر غوشت
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با غوشت

غوشت

غوشت
برهنۀ مادرزاد، (فرهنگ اسدی) (برهان قاطع)، برهنه بود چون مادرزاد، (فرهنگ اسدی نخجوانی) (فرهنگ اوبهی)، برهنه، ابوحفص سغدی به حذف تا آورده است، واﷲ اعلم بالصواب، (انجمن آرا) (آنندراج) (فرهنگ رشیدی)، لوت، لخت، عور، رجوع به غوش شود:
گفت هنگامی یکی شهزاده بود
گوهری و پرهنر آزاده بود
شد به گرمابه درون استاد غوشت
بود فربی و کلان بسیارگوشت،
رودکی (از سندبادنامه) (فرهنگ اوبهی) (فرهنگ اسدی)،
، چیزی باشد که بر تن او هیچ موی نباشد، (فرهنگ اسدی) :
مریدان ز بازوش برکند (کذا) گوشت
مر آن کوبه را داد با یک دو غوشت،
ابوشکور (از فرهنگ اسدی)
لغت نامه دهخدا

غوشت

غوشت
گیاهی که لایق چرای ستور نباشد. (ناظم الاطباء) (اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا

پوشت

پوشت
دستمال ظریفی که بعضی در جیب کوچک سمت چپ بالای کت قرار دهند جیب کوچک
فرهنگ لغت هوشیار