جدول جو
جدول جو

معنی هوروره - جستجوی لغت در جدول جو

هوروره
(هََ وَرْ وَ رَ)
زن هلاک شونده. (منتهی الارب). المراءه الهالکه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هنرورز
تصویر هنرورز
سیاهی لشکر یا هنرورز اصطلاحی است که در صنعت سینما و تلویزیون برای اشاره به افرادی به کار می رود که در صحنه های فیلم یا سریال به عنوان شخصیت های پس زمینه حضور دارند. این افراد نقش های کوچکی دارند و معمولاً دیالوگ زیادی ندارند یا اصلاً دیالوگ ندارند، اما حضور آن ها برای ایجاد واقعی تر و پرجزئیات تر نشان دادن صحنه ها ضروری است.
وظایف و ویژگی های سیاهی لشکر:
1. ایجاد زندگی و پویایی :
- سیاهی لشکر به صحنه ها زندگی و پویایی می بخشد. بدون آن ها، صحنه ها ممکن است خالی و غیرواقعی به نظر برسند.
2. پرکردن فضاهای عمومی :
- در صحنه هایی که در مکان های عمومی مانند خیابان ها، فروشگاه ها، پارک ها یا رستوران ها فیلم برداری می شود، سیاهی لشکر برای پر کردن فضا و نمایش تراکم جمعیت استفاده می شود.
3. تاکید بر واقع گرایی :
- استفاده از سیاهی لشکر به فیلم ها و سریال ها حس واقع گرایی بیشتری می دهد. این افراد معمولاً لباس ها و رفتارهای متناسب با صحنه و دوره زمانی خاص دارند.
چالش ها و مسئولیت های سیاهی لشکر:
1. هماهنگی و تمرین :
- سیاهی لشکر باید هماهنگ با بازیگران اصلی و تیم تولید عمل کنند. این ممکن است شامل حضور در تمرین ها و رعایت زمان بندی دقیق باشد.
2. حفظ تمرکز :
- با وجود اینکه سیاهی لشکر نقش های بزرگ و برجسته ای ندارند، اما حفظ تمرکز و انجام وظایف به شکل حرفه ای اهمیت زیادی دارد.
3. صبر و تحمل :
- سیاهی لشکر ممکن است ساعت های طولانی در صحنه های مختلف حضور داشته باشند و منتظر بمانند تا نوبت به آن ها برسد. این کار نیاز به صبر و تحمل زیادی دارد.
تفاوت بین سیاهی لشکر و بازیگران اصلی:
1. نقش و اهمیت در داستان :
- بازیگران اصلی نقش های کلیدی و مهمی در داستان دارند و دیالوگ ها و کنش های اصلی را به عهده دارند. سیاهی لشکر نقش های کوچک و پشتیبانی کننده دارند که برای تکمیل صحنه ها به کار می روند.
2. تعامل با دوربین :
- بازیگران اصلی بیشتر در کانون توجه دوربین قرار دارند و بر عملکرد آن ها تاکید می شود. سیاهی لشکر معمولاً در پس زمینه هستند و تعامل مستقیم با دوربین ندارند.
3. میزان آمادگی و تمرین :
- بازیگران اصلی معمولاً برای نقش های خود تمرین های فراوانی دارند و باید آمادگی بالایی داشته باشند. سیاهی لشکر نیاز به تمرین های کمتری دارند و بیشتر به صورت موقعیت یابی در صحنه ها حضور می یابند.
اهمیت سیاهی لشکر در فیلم سازی:
1. تکمیل صحنه ها :
- سیاهی لشکر نقش مهمی در پرکردن و تکمیل صحنه ها دارند و به ایجاد جوی واقعی تر و قابل باورتر کمک می کنند.
2. افزایش تولید حرفه ای :
- حضور سیاهی لشکر به تولید فیلم ها و سریال ها حس حرفه ای و واقعی تری می دهد. بدون آن ها، صحنه ها ممکن است خالی و بی روح به نظر برسند.
3. تنوع و واقع گرایی :
- استفاده از سیاهی لشکر با تنوع در ظاهر و رفتارها، به واقع گرایی بیشتر صحنه ها کمک می کند و تصویری گسترده تر از جامعه و محیط ارائه می دهد.
نتیجه گیری:
سیاهی لشکر نقش مهم و کلیدی در صنعت سینما و تلویزیون ایفا می کنند، هرچند که ممکن است نقش آن ها به اندازه بازیگران اصلی برجسته نباشد. این افراد با حضور خود به صحنه ها زندگی و واقع گرایی بیشتری می بخشند و به تولیدات سینمایی و تلویزیونی حس حرفه ای و قابل باورتر می دهند. به همین دلیل، قدردانی از نقش و اهمیت سیاهی لشکر در فرآیند فیلم سازی ضروری است.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از موخوره
تصویر موخوره
عارضۀ دوشاخه شدن انتهای مو بر اثر خشکی، عوامل طبیعی یا کمبود مواد سازندۀ مو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قاروره
تصویر قاروره
شیشه، شیشۀ شراب، نوعی ظرف شیشۀ دهان تنگ، در طب قدیم شیشه ای که ادرار بیمار را برای معاینه یا تجزیه در آن می ریزند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هنرورز
تصویر هنرورز
آنکه به صنعت و هنر اشتغال دارد، هنرمند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دورویه
تصویر دورویه
از دورو، از دو طرف، آنچه دارای دوروی باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هرروزه
تصویر هرروزه
ویژگی کاری که هرروز انجام بدهند، همیشه، دائم
فرهنگ فارسی عمید
(رَ)
نام جزیره ای است در جانب شمالی که شنقار را از آنجا آورند. و شنقار پرنده ای است سفید و شکاری ازجنس سیاه چشم، و گویند مردم آن جزیره همه زال و سفیدموی میباشند. (آنندراج) (برهان) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
مرد بدفال. (منتهی الارب). فلان عاروره، یعنی نجس و پلید است. (ناظم الاطباء) ، شتر نر بی کوهان. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(دُ رَ)
خلاف. (منتهی الارب) ، ازار. ج، دقاریر. (منتهی الارب). و رجوع به دقرار شود
لغت نامه دهخدا
(طُ رَ)
پاره ای از ابر تنک. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
رفتن. (تاج المصادر بیهقی). سیر. (منتهی الارب). رجوع به سیر شود، راندن. (المصادر زوزنی) (دهار)
لغت نامه دهخدا
(اُ رو رُ)
شهری است در مغرب بولیوی از آمریکای جنوبی و سومین شهر بزرگ آن با جمعیت بالغ بر 52600 تن. بنای استخراج منابع معدنی (1595م.) باعث رونق آن بوده است. (از دایرهالمعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
(خُرْ خُ رَ)
نام یکی از دهستانهای شش گانه بخش دیواندرۀ شهرستان سنندج می باشد. این دهستان در جنوب باختری بخش واقع شده و محدود است از شمال بدهستان نیلکوه، از خاور بدهستان ساران، از جنوب بدهستان سرشیو بخش مریوان، از جنوب باختری بکشور عراق (بطول 15هزارگز) ، از باختر به بخش حومه شهرستان سقز. آب و هوای آن نسبت بسایر دهستانهای بخش سردتر و آب قراء آن از چشمه های کوهستانی و رودخانه های متعدد است که سرچشمۀ رود خانه جغتوچای را تشکیل می دهند.
ارتفاعات: بلندترین کوه شمال شهرستان سنندج در وسط این دهستان واقع شده و کوه چهل چشمه نامیده میشود و مرتفعترین قلۀ آن 3464 گز از سطح دریا ارتفاع دارد. یالها و شعب مختلف کوه چهل چشمه در جهات مختلف کشیده شده و خطالرأس آنها خط طبیعی بخشها و شهرستان محسوب می گردند. یکی از یالهای مرتفع این کوه در جهت باختری برأس درۀ شیلر و کوه پشت شهیدان متصل می گردد که خطالرأس آن حد طبیعی بین کشور ایران و عراق و دهستان خورخوره و دهستان سرشیو مریوان می باشد.
رودخانه ها: چهار رودخانه در چهار درۀ بزرگ این دهستان به شرح زیر بطرف شمال جاری است و چنانکه گفته شد تشکیل رود خانه جغتوچای را می دهند که به دریاچۀ ارومیه میریزد: 1- رود خانه شاه قلعه و آن از دره های خاوری کوه چهل چشمه سرچشمه می گیرد تا حدودی در جهت شمال و از آن ببعد بطرف باختر جاری میشود و در جنوب آبادی مولان آباد به رود خانه اسحاق آباد متصل شده از این ببعد بنام رود خانه خورخوره نامیده میشود و در جهت شمال جریان می یابد و رودخانه های چنارتو و پارسائیان به آن ملحق شده در شمال دهستان فیض اﷲبیگی به رود خانه چغتو ملحق میشود. 2- رود خانه اسحاق آباد. این رود از درۀ باختری کوه چهل چشمه سرچشمه می گیرد، در جهت شمال جریان می یابد و در جنوب آبادی مولان آباد برود خانه شاه قلعه متصل میشود. 3- رود خانه جغتوچای از ارتفاعات جنوب باختری دهستان (شعب چهل چشمه و کوه هزارمرگه و گردنۀ هلاکوخان) سرچشمه می گیرد. و در جهت شمال باختری جاری میشود و در حدود آبادی سوته از این دهستان خارج و وارد بخش سقز میشود. 4- رود خانه چنارتو در شمال که از درۀ باختری کوه حاجی سید سرچشمه می گیرد و بطرف باختر جریان می یابد و در شمال آبادی خورخوره برود خانه خورخوره منتهی می گردد. کلیۀ آبادی های این دهستان در طول دره های مذکور واقع شده است و محصول عمده آن غلات و لبنیات و توتون و محصول دامی از قبیل پوست و پشم گوسفند و حبوباتست. شغل عمده سکنه گله داری و زراعت می باشد. راههای دهستان مالرو و صعب العبور است و تاکنون اتومبیل به این دهستان نبرده اند. این دهستان از 28 آبادی تشکیل شده و سکنۀ آن در حدود 7هزار نفر و قراء مهم آن بشرح زیر است: بست، مولان آباد، درمویان، ماهیدر، شیخ، قشلاق، مله، خورخوره. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(اَ رَ / رِ)
سنبل الطیب. (الفاظ الادویه)
لغت نامه دهخدا
(ظَ ئو رَ)
ظؤور. رجوع به ظؤور شود
لغت نامه دهخدا
(حَ رَ)
زن سپیدپوست. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(وِرْ وِ رَ / رِ)
ورور. (فرهنگ فارسی معین) :
با بی قرار دهرمجوی ای پسر قرار
عمرت مده به باد به افسون وروره.
ناصرخسرو.
رجوع به ورور شود.
- ورورۀ جادو، نام جادوئی است مثلی: مثل ورورۀ جادو، آنکه برای اغواء و اغراء و فریبی به شتاب با کسی نجوی گونه ای کند. زنان محیل و آهسته گوی را بدان تشبیه کنند. (یادداشت مؤلف). رجوع به ورورجادو شود
لغت نامه دهخدا
(وَرْ وَ رَ / رِ)
حجره ای که بالای حجره سازند و آن را برباره نیز گویند. (انجمن آرای ناصری) ، سنجاب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(فَلْوْ)
تیز نگریستن، شتابی کردن درکلام. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از غورغوره
تصویر غورغوره
غوره ای که در آب حفظ کنند تا در غیر فصل خود از آن استفاده نمایند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صیروره
تصویر صیروره
گردیدن و شدن دگر چهرگی زبانزد فرزانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وروره
تصویر وروره
ورور
فرهنگ لغت هوشیار
پیشار برشک آمد و دید پیشار شاه سوی تندرستی نبد کار شاه (فردوسی)، شیشه آوند شیشه ای، پیکان دراز شیشه، شیشه کوچک مدور که به صورت مثانه سازند و در آن بول کنند، بول شاش تفسره، حقه باروت. یا قاروه برج. قاروره ای که از بالای برج بسوی دشمن اندازند، نوعی از پیکان، جمع قواریر. یا قاروره بر سنگ زدن، ناخوش کردن عیش منغص کردن عشرت
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه به هنری اشتغال دارد هنرمند: ای بر همه احرار جهان شاه وخداوند تایید هنرورزی و اقبال خردمند. (عثمان مختاری)
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه که درهرروز یک بار انجام پذیرد، پیوسته دایما، سوره ای یادعایی یااسمی که هرروز آنرابایدبخوانند، ورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موسوره
تصویر موسوره
دله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محروره
تصویر محروره
مونث محرور
فرهنگ لغت هوشیار
مجروره در فارسی مونث مجرور کشیده، کمانه ای مونث مجرور جمع مجرورات
فرهنگ لغت هوشیار
مبروره در فارسی مونث مبرور: نیکی یافته نیکفرجام، پذیرفته، بی آک مونث مبرور جمع مبرورات
فرهنگ لغت هوشیار
((رَ یا رِ))
ظرفی شیشه ای که نمونه ادرار را در آن کرده نزد پزشک برای معاینه می بردند، نوعی پیکان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هرروزه
تصویر هرروزه
((هَ زِ))
پیوسته، دایماً، آن چه که در هر روز یک بار انجام پذیرد، سوره ای یا دعایی یا اسمی که هر روز آن را باید بخوانند، ورد
فرهنگ فارسی معین
((خُ رِ))
آفتی است که در موهای سر افتد و موجب شقه و نیمه شدن طولی تارهای مو شود
فرهنگ فارسی معین
هوبره که نام پرنده ای است
فرهنگ گویش مازندرانی
کجکی، یک وری
فرهنگ گویش مازندرانی