جدول جو
جدول جو

معنی هوباتو - جستجوی لغت در جدول جو

هوباتو
جایی است در کردستان میان دیوان دره و سقز و آثاری از حدود دوهزار سال پیش در آنجا هست که در غاری سنگی تراشیده شده و ظاهراً معبد هراکلیس بوده است، (از جغرافیای تاریخی غرب ایران ص 255)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هوبخت
تصویر هوبخت
(دخترانه)
خوشبخت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هبات
تصویر هبات
هبه ها، دادن چیزهایی به کسانی بدون عوض، بخشش ها، جمع واژۀ هبه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روبارو
تصویر روبارو
برابر هم، رو به رو، رویاروی، روی در روی، رو در رو، از مقابل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باتو
تصویر باتو
بالنگ، میوه ای از خانوادۀ مرکبات با طعم شیرین و پوست زبر و ضخیم و زرد رنگ برای تهیه مربا، ترنج، اترج، بادرنج، بادرنگ، بادارنگ، واترنگ، وارنگ، باتس
فرهنگ فارسی عمید
(هََ ضَ)
جمع واژۀ هضبه. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(هََ وَ)
جمع واژۀ هوشه. (اقرب الموارد). رجوع به هوشه شود
لغت نامه دهخدا
(هََ)
جمع واژۀ هوره. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به هوره شود
لغت نامه دهخدا
(شَ / شِ)
کام جو. (یادداشت بخط مؤلف) :
نگارا تا تو باشی مانده در راه
هواجوی تو باشد مانده در چاه.
فخرالدین اسعد.
رجوع به هواجوی شود
لغت نامه دهخدا
در مغرب کوش، نواحی شمالی عشق آباد
لغت نامه دهخدا
(هََ بَ)
جمع واژۀ هبوه. رجوع به هبوه شود: سطعت الهبوه و الهبوات. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
یا صاین خان، نام یکی از پادشاهان چنگیز، (برهان)، نام یکی از خوانین مغول که او را باتوخان گفتندی و شهر سرای که از بلاد ترکستانست سرای باتو خوانند، (آنندراج) (انجمن آرا) : در سال 642 هجری قمری اوگتای قاآن بعد از مراجعت از چین در نتیجۀ قوریلتای جدید باتو پسر جوجی خان و گیوک پسر خود و منگو پسرجغتای را مأمور تسخیر ممالک روس و چرکس و بلغار کرد و بسرداری ایشان اردوی عظیمی بطرف اروپای شرقی فرستاد، ریاست کلی درین اردوکشی با باتوخان پادشاه دشت قبچاق بود ... پس از مرگ اوگتای قاآن باتو با جانشین او، گیوک، روی خوش نشان نداد و چون گیوک خان رسماً بمقام قاآنی رسید تصمیم بسرکوبی باتو گرفت و خود بعزم دفع او عازم قلمرو وی، دشت قبچاق شد ولی در بیش بالیغ درگذشت و باتو منکوقاآن را برای رسیدن بمقام خانی حمایت کرد و همواره مورد قبول خانان مغول بود، رجوع به فهرست تاریخ مغول اقبال و دائره المعارف اسلامی و فهرست جهانگشای جوینی ج 1 و 2 و حاشیۀ برهان قاطع چ معین و سبک شناسی بهار ج 3 ص 54 و 67 و لغات تاریخیه وجغرافیۀ ترکی ج 2 و تاریخ گزیده ص 567 و 578 شود،
باتو فرزند جوجی خان بن چنگیزخان، چون مدت حیات گیوک خان در حدود سمرقند بنهایت رسید اختلاف بقوائد تورۀ چنگیزخان راه یافته هر یک از شاهزادگان بخیالی متوجه یورت خود گردیده بنا بر آن که در آن زمان باتوبن جوجی خان که او را صاین خان میگفتند از سایر شاهزادگان الوس چنگیزخان به مزید شوکت و ابهت امتیازتمام داشت ایلچیان به اطراف و اکناف مملکت فرستاده فرمان داد که جمیع اولاد چنگیزخان و امراء و نوئینان بدشت قبچاق حاضر شوند تا به اتفاق هر یک از شاهزادگان را که شایستۀ سلطنت دانیم بر مسند کامرانی بنشانیم و بعضی از آن طایفه در مقام تمرد و عصیان آمده گفتند ... ما را هیچ ضرورت نیست که بدشت قبچاق رویم و زمره ای بدان جانب رفته جمعی از قبل خود کسان فرستادند و سور توقبی بیکی که خاتون تولی خان بود ... در آن اوان پسر ارشد خود، منکوقاآن را گفت که چون اکثر بنی اعمام تو از فرمان باتوآقا تخلف ورزیده اند انسب چنان می نماید که تو با برادران بدانجای روی و شرف ملازمتش دریابی، و منکوقاآن بسخن مادر عمل نمود، خود را ببارگاه باتو رسانید و لوازم خدمت بجای آورده پیشکش کشیدو باتو آثار اقبال در ناصیۀ احوال منکو مشاهده کردو گفت که از میان شاهزادگان قابلیت سلطنت این جوان دارد و اکثر حاضران را با خود متفق ساخته در ساعت مناسب کلاه از سر برداشته و کمر از میان گشاده منکو را زانو زد و کاسه داشت و چنان مقرر ساخت که در سال آینده در الغ یورت قوریلتای سازند و منکو را بار دیگر به اتفاق سایر اقاوانی بر مسند قاآنی بنشانند، آنگاه طایفه ای که از اطراف و جوانب در دشت قبچاق جمع آمده بودند بمنازل خود مراجعت نمودند و باتو برادران خود برکه اغول و توقاتیمور را با سپاه گران در مصاحبت منکوقاآن بموضع کلوران فرستاد تا به تشیید بناء دولت او قیام نمایند و چون ایشان بمقصد رسیدند به احضار شاهزادگان و امراء و نوئینان فرمان دادند و جمعی از آن طبقه مانند یسومنکا، بیسومنکا ولد جغتای خان و شیرامون بن کوجوی و باتواغول ولد گیوک از امتثال آن مثال سر باززده گفتند که شایستۀ سریر خانی کسی است که از نسل اوکدای قاآن باشد و رسولان پیش صاینخان فرستاده پیغام دادند که ما بر سلطنت منکو راضی نیستیم و بنابراین مضایقه و مناقشه قریب چهار سال قریلتای در حیز تأخیر افتاده هرکه از طول مکث ملول شد و کسی نزد باتو ارسال داشته استفسار نمود که صلاح مهم منکوقاآن چیست ؟ باتو جواب داد که اگر شاهزادگان راضی شوند و اگر نشوند منکوقاآن را بر سریر دولت می باید نشاند و هرکس خلاف ورزد سرش از تن بر میباید داشت ... (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 58 و 59)
لغت نامه دهخدا
بمعنی باتس باشد که ترنج است، (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا) (شعوری) (دمشقی)، اترج، (دمشقی)، اترنج، (دمشقی) (الفاظالادویه)
لغت نامه دهخدا
ژان، مورخ فرانسوی که در 1792 میلادی در یکی از شهرهای ناحیۀ ’رن’ متولد شد و در سال 1848 میلادی در انگلستان درگذشت
لغت نامه دهخدا
(تُ)
ژان آنتوان. نقاش و حکاک فرانسوی که در سال 1684 میلادی متولد شد و در 1721 میلادی درگذشت. تابلوهایی از او در موزۀ لوور وجود دارد
لغت نامه دهخدا
فعل امر است مشتق از مهاتاه، ببخشید شما، بیاورید شما، (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(هَِ ضَبْ با)
جمع واژۀ هضب ّ. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
متوالی. پی درپی، گوناگون. متنوع. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(اُو)
هوتو. نام یکی از دهستانهای ششگانه بخش دیواندرۀ شهرستان سنندج. این دهستان در شمال بخش واقع شده و محدود است از طرف شمال به بخش تکاب از شهرستان مراغه، از طرف خاور بدهستان قره تور، از باختر بدهستان تیلکوه و از جنوب بدهستان سارال. منطقۀ دهستان کوهستانی کم شیب و خاکی برای زراعت غلات دیم مناسب و هوای آن سردسیری است. بلندترین کوه در جنوب باختری دهستان واقع شده و معروف به کوه حاج سید است که بلندترین قلۀ آن 2614گز ارتفاع دارد. منطقه دهستانی فلاتی است مرتفع که پست ترین نقطۀ آن (آبادی سیرپائین) 1980 گز از سطح دریا مرتفعتر است و به همین مناسبت زمستان دهستان بسیار سرد و تابستان آن معتدل میباشد. سرچشمۀ رود خانه ول کشی از دره های متعدد این دهستان است که پس از گذشتن از دهستان قره تور در اراضی آبادی گنبد از شهرستان بیجار به رود خانه قزل اوزن ملحق میگردد. راه شوسۀ سنندج به سقز ازاین دهستان میگذرد و آبادیهای مظفرآباد و زرینه در کنار شوسه واقع گردیده اند. آبادی کرفتو که دارای غارتاریخی مهمی است در این دهستان واقع شده است. دهستان اوباتو از 44 آبادی تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 9 هزار نفر میباشد. قراء مهم دهستان عبارت است از: کرفتو. ابراهیم آباد. کلکه جار. کس نزان. مران. زرینه. انبار آب. گومه قوچان. محصول عمده دهستان غلات، حبوبات و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(دُ)
ابزاری است مر دهقانان را. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
از پادشاهان مغول و از نوادگان قبلای قاآن است، پس از او هلاکوخان بفرمان برادرش منکوقاآن جهت دفع ملاحده در سنۀ653 هجری قمری به ایران آمد، توباتو از پادشاهانی بودکه دین اسلام آورد، رجوع به تاریخ گزیده ص 579 شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
شهریست در کشور اکواتر در آمریکای جنوبی در 140 کیلومتری جنوب کیتو و 31300 تن سکنه دارد. و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 1 شود
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان منگور بخش حومه شهرستان مهاباد، واقع در 69هزارگزی جنوب باختری مهاباد، آب آن از رود خانه بارین آباد و چشمه می باشد، سکنۀ آن 211 تن و راه آن اتومبیل رو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
روبرو، مواجه، مقابل، (از آنندراج)، روباروی:
همه چون سبزه روبارو نشسته
چو داغ لاله هم زانو نشسته،
زلالی (از آنندراج)،
رجوع به روباروی و روبرو شود
لغت نامه دهخدا
(دُ)
نوعی از بازی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(هَِ)
جمع واژۀ هبه. رجوع به هبه شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
ج اوبه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به اوبه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از توبتو
تصویر توبتو
متوالی و پی در پی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هضبات
تصویر هضبات
جمع هضبه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هوشات
تصویر هوشات
جمع هوشه، آشوب ها گروه های در آمیخته
فرهنگ لغت هوشیار
ساخته فارسی گویان از هوس ریژ ها آرزو ها گولی ها جمع هوس: ز منزل هوسات اردو گام پیش نهی نزول در حرم کبریا توانی کرد. (دیوان کبیر)
فرهنگ لغت هوشیار
لابلا ته برته، پی درپی دنبال یکدیگر، هزار خانه گوسفند، سر در خود، حرام توشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هبات
تصویر هبات
جمع هبه، بخشش ها، دهش ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توبتو
تصویر توبتو
((بِ))
متوالی، پی درپی، گوناگون، متنوع
فرهنگ فارسی معین
چهار رشته نخ ضخیمی که در پارچه بافی سنتی به عنوان نگه دارنده
فرهنگ گویش مازندرانی