جدول جو
جدول جو

معنی هواجر - جستجوی لغت در جدول جو

هواجر
هاجره، نیمۀ روز، نیمروز، شدت گرما
تصویری از هواجر
تصویر هواجر
فرهنگ فارسی عمید
هواجر
جمع هاجره شدت گرما: از تاب هواجر احداث روزگار بجناح این دولت استظلال کرد)
فرهنگ لغت هوشیار
هواجر
((~. جِ))
جمع هاجره، شدت گرما
تصویری از هواجر
تصویر هواجر
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زواجر
تصویر زواجر
بادارندگان و موانع
فرهنگ لغت هوشیار
جمع هاجس آنچه درخاطرگذرد آرزوهای نفسانی: درعنفوان جوانی و ریعان کامرانی که محال و ساوس شیطانی فسیح تر باشد و میدان هواجس جسمانی بسیط تر ازمناکر ومناهی است بداشته است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هواجس
تصویر هواجس
((~. جِ))
جمع هاجس، آرزوهای نفسانی که در دل بگذرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هواجس
تصویر هواجس
هاجس ها، چیزهایی که در دل گذرد، هواهای نفسانی، جمع واژۀ هاجس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هاجر
تصویر هاجر
(دخترانه)
فرارکننده، مهاجرت کننده، نام مادر اسماعیل و همسر ابراهیم (ع) (معرب از عبری)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هوار
تصویر هوار
(پسرانه)
قشلاق، خیمهسلطان در قشلاق (نگارش کردی: ههوار)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هوار
تصویر هوار
آنچه از سقف یا دیوار خانه فروریزد، آوار،
صدای فروریختن سقف یا بنا، داد و فریاد، جار و جنجال
هوار کشیدن: داد کشیدن، جار و جنجال کردن
هوار زدن: داد کشیدن، جار و جنجال کردن، هوار کشیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هاجر
تصویر هاجر
جدائی کننده، لایق و فائق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هوار
تصویر هوار
آنچه از سقف یا دیوار خانه فرو ریزد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هاجر
تصویر هاجر
((جِ))
جدایی کننده، فایق، فاضل بر دیگر اشیا، سخن پریشان گوی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هوار
تصویر هوار
داد و فریاد، سر و صدا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هوار
تصویر هوار
((هَ))
آنچه از سقف یا دیوار خانه فرو ریزد، صدای فرو ریختن سقف
فرهنگ فارسی معین